
آیا انیشتین مسلمان و شیعه شد؟
استادی در کلاس درس از دانشجویان اینگونه سوال کرد:
.استاد ﭘﺮﺳﯿﺪ: (ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ, ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ, ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟)
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽﺷﺠﺎﻋﺎﻧﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: (ﺑﻠﻪ)
ﺍﺳﺘﺎﺩﭘﺮﺳﯿﺪ: (ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ؟ !)
ﭘﺎﺳﺦﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ: (ﺑﻠﻪ ; ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ.)
ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ: (ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ, ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﺮ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ؟ ﺯﯾﺮﺍ ﺷﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ).
ﺑﺮﺍﯼﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ, ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﺎﻧﺪ.
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ, ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: (ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﭙﺮﺳﻢ؟)
ﺍﺳﺘﺎﺩﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: (ﺍﻟﺒﺘﻪ)
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﭘﺮﺳﯿﺪ: (ﺁﯾﺎ ﺳﺮﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟)
ﺍﺳﺘﺎﺩﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: (ﺍﻟﺒﺘﻪ, ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺳﺮﻣﺎ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟)
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: (ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺁﻗﺎ, ﺍﻣﺎ ﺳﺮﻣﺎﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻃﺒﻖ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻋﻠﻮﻡ ﻓﯿﺰﯾﮏ, ﺳﺮﻣﺎ, ﻧﺒﻮﺩﻥﺗﻤﺎﻡ ﻭ ﮐﻤﺎﻝ ﮔﺮﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺷﯽﺀ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﺻﻮﺭﺗﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﯾﮏ ﺷﯽﺀ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﺑﺪﻭﻥﮔﺮﻣﺎ ﺍﺷﯿﺎﺀ ﺑﯽ ﺣﺮﮐﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ, ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ; ﭘﺲ ﺳﺮﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻣﺎ ﻟﻔﻆ ﺳﺮﻣﺎﺭﺍ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﺗﺎ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﮔﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﻫﯿﻢ.)
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: (ﻭﺗﺎﺭﯾﮑﯽ؟)
ﺍﺳﺘﺎﺩﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍ ﺩ: (ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.)
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﮔﻔﺖ: (ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺁﻗﺎ ! ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ, ﻓﻘﺪﺍﻥ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ. ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﻨﺸﻮﺭﻧﯿﮑﻮﻟﺰ, ﺗﻨﻮﻉ ﺭﻧﮓ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻃﺒﻖ ﻃﻮﻝ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﻧﻮﺭ, ﻧﻮﺭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﺠﺰﯾﻪ ﺷﻮﺩ. ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ, ﻟﻔﻈﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﺗﺎ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻮﺭ ﺭﺍﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﻫﯿﻢ.)
ﻭﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: (ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ, ﺷﺮ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﺮ, ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺐﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ. ﺷﺮ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﻋﺸﻖ, ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻋﺸﻖ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﺮﻣﺎ ﻭ ﻧﻮﺭﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺷﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.)
ﻧﺎﻡﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ(ﺁﻟﺒﺮﺕ ﺍﻧﯿﺸﺘﯿﻦ) ﺑﻮﺩ…
آلبرت اینشتین در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان: دی ارکلرونگ”، یعنی: بیانیه” ، که در سال ۱۹۵۴ (=۱۳۳۳ش) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین و معقولترین دین میداند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانهی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی (فوت ۱۳۴۰ ش = ۱۹۶۱ م) است که توسط مترجمین برگزیدهی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.
اینشتین در این رساله “نظریه نسبیت” خو درا با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و … توسط حمیدرضا پهلوی (فوت ۱۳۷۱ ش) و … ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده “نسبیت” را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند.
از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می کند که: هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون می شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می گردند مشاهده می کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است … اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی “انبساط و نسبیت زمان” دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد….
همچنین اینشتین در این رساله “معاد جمسانی” را از راه فیزیکی اثبات می کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل.) او فرمول ریاضی “معاد جسمانی” را عکس فرمول معروف “نسبیت ماده و انرژی” می داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا” به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
اینیشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ “بروجردی بزرگ” یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ “حسابی عزیز”…
گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع-بندی این چهل نامه است / برای خوانندگان گرامی (بعدی) نیز می نویسم همانگونه که آقای بروجردی – مقیم شهر قم / در ایران – می دانند:
من در آوگوست ۱۹۳۹ طی نامه ای به روزولت – رئیس جمهور وقت آمریکا – او را از پیشرفت آلمان نازی – که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود – در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت امیز … باید ابرقدرتی چون آمریکا – که به نظر من عاقل ترین و … خونسردترین ابرقدرتهای دنیای فعلی است – سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی – در شکافتن هسته اتم – بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته – یعنی آدولف هیتلر نژآدپرست خوانخوار – آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی شود – حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می دهد. اما وقتی آمریکا … آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد یدگر امثال هیتلر دیوانه نمی توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز – که آغاز دوره پاپی وی برا مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال ۱۹۳۹ بود – فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که:
هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ – حتی با خود نازی های آلمان – استفاده شود سپس من نامه ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی – که مقیم نجف بودند – نوشتم / ایشان نیز در جواب گفتند که: از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی ها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند. ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن – به نحو ابتدایی – استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید می کنم. تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد”
آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود. به حکم چنین بزرگ مردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد / اما افسوس که این فرمول به دست آن مر
د دیوانه دیگر افتاد و توصیه های من و روزولت را از یاد برده / دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در ۶ اوگوست ۱۹۴۵ که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود – این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند !!
بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس می کنم که هر گاه به یاد این حادثه می افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته می شود و پیرتر می شوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سال-های ۱۹۱۴ – ۱۹۱۸ در صدد ارائه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم / در این ۶ سال سیاه جنگ دوم ۱۹۳۹ – ۱۹۱۸ نیز دائماً در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسان تر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا (!) سرسخت ترین موجودات جهان است !! …
و در مقیاس های کوچک تر نیز همواره ناکام بوده ام / هنگامی که ورزش های رزمی از جمله کاراته / جودو/ و کنگ فو و مانند این چیزها {…} از شرق وحشی بی تمدن و خرچنگ خوار – یعنی چین و ژاپن و کره – به وسیله اروپا و آمریکا آمد / من از جمله مخالفان این گونه ورزشها بودم و تأکید می کردم که چنین آداب و رسول وحشیانه ای خشونت را در جامعه رواج می دهد … ولی همه مانند دیوار گچی (!) به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی (= آقای بروجردی برای من در جواب نامه ((ایکس – ۲۵)) مرقوم فرموده اید // در اسلام … حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان – غیر مجاز و ممنوع است !!//.
آری ! سیاست فقط فکر لحظه های هیجان آور را در سر می آورد / حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورد!! و اکنون ای جناب … بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در ۱۹۵۲ در پی مرگ (وایتسمن) – رئیس جمهور وقت اسرائیل هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که / آیا ریاست جمهوری اسرائیل را – که رسماً و علناً به من (اینشتین) پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می دانستند – بپذیرم؟ / خود در جواب نامه ((ایکس – ۳۲)) فرمودید:
انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمی پذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است.
پس شما خود را آلوده سیاست نکنید” لذا من (اینیشتن) نیز به بهانه اشتغالات علمی / این پیشنهاد را رد کردم.
منبع: 2noor.com
آخرین دیدگاه ها