بهترین فرشتگان خدا

قبلا مقاله ای تهیه شده بود با عنوان بهترین پیامبر خدا , اکنون ما برای شما طبق روایات و حکایات بهترین فرشته های خداوند را که جایگاه بالاتری نسبت به سائر ملائکه دارند برای شما آوردیم.

فرشتگان مخلوقاتی روحانی‌اند که قبل از انسان آفریده شده‌اند، همیشه رو به سوی خدا دارند و در تمامی ادیان و فرهنگ‌ها هم حضور دارند. آن‌ها بال و پر دارند و در عالم بالا سیر می‌کنند. می‌گویند ظاهرشان با هم‌دیگر متفاوت است. موجوداتی غیرخاکی که بعضی‌شان پیام‌آوران از سوی خدا هستند، مثل میکائیل، اسرافیل، جبرئیل، عزرائیل و… که فرشتگان مقرب درگاه خدا هستند. خیلی‌ها معتقدند فرشتگان اختیاری از خود ندارند، بعضی‌ها نه

به باور مسلمانان، دو فرشته روی شانه‌های راست و چپ هر انسان قرار دارند و کارهای خوب و بد او را ثبت می‌کنند. در فرهنگ مسیحیت، فرشته‌ها از انسان‌ها مراقبت می‌کنند. در بین یهودی‌ها، به منزله‌ی بندگان خدا هستند و فرامین او را روی زمین اجرا می‌کنند. فرشته‌ها در بسیاری از باورهای عامیانه نماد پاکی و خیرخواهی‌اند. می‌گویند با هر قطره باران یک فرشته روی زمین فرود می‌آید.
فرشتگان دو گروهند

فرشته های نگهبان و فرشته های مقرب یا همون ابر فرشته ها.

فرشته های نگهبان همونطور که از اسمشون پیداست وظیفه ی مرافبت و محافظت از ما رو به عهده دارند و این ربطی به اینکه ما آدم خوبی باشیم یا بد نداره اونها کارشونو انجام میدن. در کتاب فرشتگان دکتر دورین ویرچو می گه هر انسانی حداقل ۲ تا فرشته ی نگهبان داره یکی قدرتمند و بی باک برای اطمینان از اینکه رسالت خودمون رو در زندگی به سرانجام برسونیم و اون یکی خیلی لطیف تر که کارش آرامش و تسکین دادن ماست. اما بعضی از افراد خیلی بیشتر از دو تا فرشته ی نگهبان دارند. اونایی که تجربه نزدیک به مرگ داشتند فرشته های نگهبان بیشتری دارند چون باید به اونا برای تنظیم با زندگی بعد از تجربه عالم دیگه کمک کنند و البته اگه خودمون یا یکی از بستگان یا دوستان خوب برای داشتن فرشته های بیشتر برای ما دعا کنند ، میتونیم تعداد بیشتری از اونها رو در اطرافمون داشته باشیم.احاطه شدن توسط تعداد زیادی فرشته میتونه منافع زیادی برای ما داشته باشه چون اونا مانند یک سپر از ما مراقبت میکنند.

فرشتگان مقرب:

فرشتگان مقرب مدیرانی هستند که بر کار فرشتگان نگهبان نظارت دارند که اینها جزء ۹ دسته فرشتگان هستند که شامل فرشتگان، فرشتگان مقرب، امیران، توانمندان، پارسایان، حاکمان، تاجداران، کروبیان و سرافین هستند.

از میان این گروه ها، فرشته های نگهبان و فرشته های مقرب بیشتر از همه در کار کمک به زمین و ساکنین آن هستند. در مقایسه با فرشته های نگهبان، فرشته های مقرب، بسیار بزرگ و قوی هستند و صدایی بلند دارند، اما بی نهایت مهربان و بدون منیت هستند. این موجودات غیر فیزیکی جنسیت ندارند اما مشخصاتی دارند که شخصیت یا انرژی زنانه یا مردانه به آنها میدهد. نام تمام فرشتگان مقربی که در اینجا ذکر میشود، پسوند “اِل” دارد به جز دو تا از آنها. “ئل” کلمه ای عبری است به معنای “از خدا”. آن دو استثناء پیامبران انجیلی بودند که زندگی های نمونه آنها سبب شد پس از زندگی انسانی، در زمره فرشتگان مقرب قرار گیرند. گاهی این فرشتگان مقرب، نامهای مختلف دارند، اما این نام هایی که ذکر میشود، معمول ترین نام های آنها هستند.

ده فرشته برتر خداوند:

10. آریئل علیه السلام

نور این فرشته صورتی کمرنگ است او در تأمین نیازهای مادی نظیر پول، سرپناه و اقلام مورد نیاز به ما کمک میکند. او همچنین در زمینه مسائل زیست محیطی، مراقبت از حیوانات و درمان آنها هم یاری می رساند. او با فرشته مقرب رافائل که حیوانات را درمان کرده و به آنها کمک میکند، همکاری دارد و از گروه فرشتگان “تاجداران” است. از نظر تاریخی او با پادشاه سلیمان در ارتباط است و نیز با گنوسی ها که اعتقاد داشتند آریل، بر بادها فرمان میراند.

9. ساچیئل علیه السلام

نور این فرشته آبی می باشد و فرشته ثروت و بخشش هست. از این فرشته میتوان درخواست کمک در عفو و بخشش, کار و شغل, سرمایه گذاری, شهرت و پیشرفت در همه امور را داشت.

8. سندالفون علیه السلام

فیروزه ای رنگ سندالفون است . او پیامبر ایلیا بوده که به فرشته مقرب تبدیل شده. او اهداف مختلفی را دنبال میکند مثل کمک به مردم برای رهایی از تمایلات خشمگینانه و رساندن دعاهای ما به خالق. بعلاوه او به موسیقیدان ها کمک میکند، بویژه کسانی که از موسیقی برای اهداف درمانی استفاده میکنند. چون او یکی از کسانی است که به فرشته مقرب تبدیل شده، او را برادر دوقلوی متاترون میدانند. دانش عبری کهن از هیبت عظیم او می گوید و موسی او را فرشته بلند می نامد.

7. رازیئل علیه السلام

رازیل فرشته ی رنگین کمانی است. او مسدودیت های فیزیکی و معنوی را از بین می برد و در زمینه تعبیر خواب و یادآوری خاطرات گذشته به ما کمک میکند. دانش قدیمی یهودی می گوید که او آنقدر نزدیک بارگاه الهی است که همه رازهای کیهان را می شنود و همه را در کتابی به نام “کتاب فرشته رازیل” نوشته است. و در افسانه ها آمده که او این کتاب را در هنگام خروج آدم از بهشت به او داده و نیز در زمان ساخت کشتی به نوح کمک کرده است.

6. رافائیل علیه السلام

سبز زمردین روشن و یا نارنجی مخصوص رافائل شفا بخش است . او دردها را درمان میکند و راهنمای درمانگران و کسانی است که میخواهند درمانگر شوند. او را قدیس حامی مسافران میدانند اما کار اصلی او درمان و کمک به کسانی است که درمان میکنند. او در درمان اعتیاد, هوش و خرد, ارتباطات موفق, تحصیل, سفر و تجارت نیز می تواند یاریگر مخلوقات باشد.

5. اورئیل علیه السلام

زرد کمرنگ مربوط به اورئیل عزیز نور خداست. او فرشته خرد و فلسفه است که ذهن ما را با بینش ها و ایده های جدید روشن میکند. در کتب مقدس یهودی، کارهای مختلفی به او نسبت داده میشود. او فرشته نور است. به گروه سرافین تعلق دارد که از میان ۹ گروه فرشتگان، از همه به خدا نزدیکتر است. میگویند او از وقوع سیل به نوح خبر داده است.

4. عزرائیل علیه السلام

نور او به رنگ بژ (قهوه ای مایل به خاکستری) است او روح افراد فوت شده را به بهشت باز میگرداند و به ماتم زدگان کمک میکند و به کسانی که به سوگواران تسلی میدهند، کمک میکند. در یهودیت و اسلام، او را فرشته مرگ می نامند. او با فرشته مقرب رافائل و پادشاه سلیمان در ارتباط است و جایگاه بزرگی نزد خداوند دارد. می گویند که چهره او در هنگام قبض روح می تواند بسیار زیبا , معمولی و حتی بسیار ترسناک و زشت باشد. ظاهرا او خودش از گرفتن جان انسانها خیلی خوشحال نیست مگر آنکه به آرامی و با چهره ای زیبا جان آنان را بگیرد.

3. اسرافیل علیه السلام

اِسرافیل یا اِسرافین نام فرشته شیپورزن روز رستاخیز در باور مسلمانان است. او یکی از فرشتگان نزدیک به خدا به‌ شمار می‌آید. گویند دنیا با صدای صور (شیپور) اسرافیل پایان یافته و با همان شیپور رستاخیز شروع می شود. در باور اسلامی، خدا فرمان‌ هایی را بر یک صفحه حفاظت‌ شده به نام «لوح محفوظ» می‌نویسد و اسرافیل این فرمان‌ها را از روی آن لوح می‌خواند و این پیام‌ها را به جبرئیل و دیگر کارگزاران خدا می‌رساند.

2. میکائیل علیه السلام

نور این فرشته بنفش روشن و یا زرد است او ترس و شک ما را برطرف میکند، از ما حفاظت میکند و منفی ها را از بین می برد. او قویترین فرشته مقرب است و در انجیل، کتاب مقدس مسیحیان و دیگر کتب مقدس یهودی و اسلامی، کارهای قهرمانانه و حفاظتی به او نسبت داده میشود. او قدیس حامی مأموران پلیس است، زیرا او از هر کسی که او را فرا بخواند حفاظت کرده و به آن فرد دلیری و رشادت می بخشد. او به گروه فرشتگان “پرهیزگاران” تعلق دارد. از او می توان برای قدرت, حفاظت, غلبه بر ترسها و موفقیت در همه امور کمک گرفت.

1. جبرئیل علیه السلام

جبرئیل یا روح القدس، یکی از چهار فرشته مقرّب الهی و حامل وحی است. کلمه جبرئیل در سه آیه از قرآن و در روایات متعددی آمده است. منابع اسلامی، علاوه بر حمل وحی، کارهایی چون یاری پیامبران، عذاب کردن کافران و تسلی‌ بخشی مؤمنان را به جبرئیل نسبت داده‌اند. نور این موجود عزیز زرد تیره است این فرشته به پیام آوران نظیر نویسندگان، معلمان، خبرنگاران و غیره کمک میکند. همچنین در بزرگ کردن فرزند، باردار شدن و پذیرش سرپرستی فرزند یاری میرساند. در فلسفه و عرفان نیز از حقیقت و جایگاه جبرئیل بحث شده است و فیلسوفان و حکیمان مسلمان با تعابیری چون «عقل فَعّال» از او یاد کرده‌اند. در متون دینی یهودیت و مسیحیت نیز نام این فرشته ذکر شده است. او در خیلی از مراحل زندگی با حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بوده و به او کمک می کرده است.

منابع: ویکی پدیا – ویکی شیعه – drgilaki.com

همچنین بخوانید:

آیا انیشتین مسلمان و شیعه شد؟

نماز حاجت مجرب از امام صادق(ع)

بهترین پیامبر خدا کیست؟

بهترین پیامبران خدا در روایات کدامند؟ کدامیک از پیامبران فضیلت و جایگاه بالاتری دارند و فضیلت هر کدام چه بود؟

خداوند در طول حیات بشر به منظور هدایت معنوی و مادی انسانها پیامبرانی برایشان فرستاد که تعداد این پیامبران 124 هزار نفر بوده است و اولین آن حضرت آدم علیه السلام و آخرین آن حضرت محمد صلی الله علیه و آله می باشد.

هر کدام از این پیامبران به جز وظیفه اصلیشان یعنی رسالت ممکن است وظایف فرعی نیز به دوش کشیده باشند و شاید بعضی از درجات آنان نیز به میزان وظیفه آنان بر میگردد اما هر کدام از آنها نیز به طور خاص ویژگی هایی نیز داشته اند که باعث تفاوت آنان میشده است.

پیامبرانی که در قرآن از آنان یاد شده معمولا بر دیگر پیامبران برتری دارند و به آنان اصطلاحا پیامبران اولوالعزم گفته میشود.

اگر میخواهید بدانید کدامیک از پیامبران فضیلت بیشتری بر دیگری دارند ما بر اساس روایات ( و بخشی هم به طور رندوم ) رتبه بندی تشکیل داده و نام ده پیامبر برتر روزگار را برای شما آورده ایم:

10. حضرت الیاس علیه السلام

الیاس بن یاسین معروف به الیاس نبی از پیامبران بنی‌اسرائیل که نام وی در قرآن آمده است.

وی در زمان پادشاهی آحاب از پادشاهان بنی‌اسرائیل به پیامبری رسید و مأمور بود که مردم را از بت‌پرستی باز دارد. پس از اینکه او از هدایت قوم خود ناامید شد، از خداوند طلب مرگ کرد؛ اما خداوند برای او مرکبی فرستاد و او به وسیله آن به آسمان عروج کرد و الیسع را جانشین خود قرار داد.

یاسین بن فِنْحاص از پیامبران بنی‌اسرائیل و از نسل هارون نبی است. نام وی در قرآن دو بار با نام الیاس و یک بار با نام ال‌یاسین آمده است. در برخی منابع اسلامی، شخصیت الیاس با خضر گره خورده و برخی روایات این دو را یکی دانسته‌اند.

الیاس پس از درگذشت حزقیل نبی به پیامبری رسید. وی مأمور بود قوم خویش را که در بعلبک ساکن بودند، به توحید و اطاعت از خداوند و ترک گناهان دعوت کند. وظیفه اصلی‌ او مبارزه با بت‌پرستی بود که پادشاه وقت بنی‌اسرائیل، آحاب و همسرش ایزابل رواج داده بودند.

در کتاب مقدس از حضرت الیاس با نام ایلیا یاد شده است. اکثر داستان‌هایی که در کتاب مقدس به توصیف الیاس پرداخته است، با تفاوت‌هایی در روایات اسلامی نیز آمده است، حوادثی مانند نفرین بنی‌اسرائیل به خشکسالی توسط الیاس، شفای الیسع به دست الیاس و مبارزه با آحاب.

بنابر بسیاری از منابع اسلامی و همچنین کتاب مقدس مسیحیان، الیاس (ع) زنده است و به آسمان عروج کرده است؛ با این حال، ابن کثیر این روایات را نپذیرفته‌ و آنها را از اسرائیلیات دانسته‌ است. یاقوت حموی نیز در معجم البلدان مقبره‌ای در بعلبک برای الیاس نقل کرده است.

الیاس در زمان پادشاهی آحاب از پادشاهان بنی‌اسرائیل به پیامبری مبعوث شد. آحاب و همسرش ایزابل، مردم را به بت‌پرستی سوق می‌داند. الیاس به مبارزه با آنان پرداخت و بنی‌اسرائیل را از بت‌پرستی نهی می‌کرد. پس از آنکه وی سال‌ها با اصرار قوم خود بر بت‌پرستی مواجه شد، آنان را به خشکسالی نفرین کرد و پس از آن مردم در قحطی گرفتار شدند.

با گذشت زمان، خشکسالی فراگیر شد و جان تعداد زیادی را گرفت. آنان وقتی خود را گرفتار دیدند، از اعمال خود پشیمان شدند و به الیاس روی آوردند و دعوت او را پذیرفتند. پس از آن با دعای الیاس باران شدیدی بارید و همه جا سیراب شد؛ اما پس از مدتی مردم عهد خویش را با خدا فراموش کردند و به بت‌پرستی بازگشتند. زمانی که الیاس این را دید، از خدا طلب مرگ کرد؛ اما خداوند مرکبی آتشین به وی داد و او به آسمان رفت و الیسع را که شاگرد وی بود، به نیابت خود برگزید.

9. حضرت ادریس علیه السلام

ادریس یا خنوخ یکی از پیامبران است. قرآن او را یکی از پیامبران بزرگ لقب داده که به جایگاه والایی رسیده است. برخی از مفسران قرآن و تاریخ‌نویسان مسلمان ادریس را با اُخنوخ یا خَنوخ (جد حضرت نوح که در تورات نام او ذکر شده است) یکی دانسته‌اند. براساس روایات اسلامی ادریس نخستین کسی بود که جامه دوخت و قلم را برای نوشتن به کار بست و به دانش ستاره شناسی و حساب پرداخت. شغل او خیاطی و مسجد سهله خانه او بود. درباره وفات یا زنده بودن او، بین مفسران و علمای اسلامی اختلاف نظر وجود دارد.

ادریس سومین پیامبر از پیامبران الهی می‌باشد که مأمور هدایت دودمان قابیل شده بود که به اعمال ناپسند می‌پرداختند و مشرک، می‌گسار و بت پرست بودند، او مردم را به حق و توحید دعوت کرده و از آنان می‌خواست از شریعت آدم و شیث پیروی کنند، نسبت به همدیگر با عدل و انصاف رفتار کرده و در مورد ضعیفان کوتاهی نکنند، برای جهاد با دشمنان دین آماده باشند و با پرداخت زکات به یاری فقرا بشتابند و روزه گرفتن در روزهای معهود را فراموش نکنند.

ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در قرآن کریم آورده است. قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ سوره مریم و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ سوره انبیاء از حضرت ادریس یاد می‌کند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا می‌داند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر می‌دهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او با عناوینی همچون «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.

برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً). برخی دیگر گفته‌اند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.

طبق نقل‌های تاریخی در کتب اسلامی، ادریس نخستین کسی بود که خیاطی کرد و جامه دوخت و پوشید و جامه مردم تا آن زمان از پوست یا برگ درختان بود. همچنین او نخستین کسی بود که قلم را برای نوشتن به کار گرفت و به دانش ستاره‌شناسی و حساب پرداخت، از این‌رو ادریس را نخستین مدرس انسان می‌دانند و مبادی و اصول اولیه هر علمی را به او نسبت می‌دهند. به‌همین دلیل انسان‌ها در رشته‌های نجوم، هندسه، فلسفه، حساب، منطق و حکمت مدیون او هستند. به علم ادریس(ع) در دعای روز اول ماه رجب نیز اشاره شده است «وَ مُعَلِّمَ إِدْرِیسَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ الْحِسابِ وَ السِّنِینِ وَ الشُّهُورِ وَ أَوْقاتِ الْأَزْمان»

8. حضرت یوسف علیه السلام

یوسُف از پیامبران بنی‌ا‌سرائیل و فرزند یعقوبِ نبی بود. او ضمن برخورداری از مقام نبوت، سالیانی در مصر حکومت کرد. در قرآن، سوره‌ای به نام یوسف نام‌گذاری شده و در آن داستان زندگی او به‌تفصیل آمده است.

یوسف در کودکی توسط برادرانش به چاه انداخته شد؛ اما گروهی او را از چاه نجات دادند و به‌عنوان برده به عزیز مصر فروختند. زلیخا زن عزیز مصر شیفته زیبایی یوسف شد، اما پس از امتناع یوسف از ارتباط با او، یوسف را به خیانت به عزیز مصر متهم کرد و او را به زندان انداختند.

یوسف پس از سال‌ها بی‌گناهی‌اش را اثبات کرد و از زندان آزاد شد و به‌جهت تعبیر خواب پادشاه مصر و ارائه راهکاری برای مشکل قحطی مصر، نزد او محبوبیت یافت و وزیرش شد.

داستان یوسف در قرآن با آنچه تورات در این زمینه گزارش می‌کند، تفاوت‌هایی دارد؛ ازجمله طبق قرآن برادران از یعقوب درخواست می‌کنند یوسف را همراهشان به صحرا بفرستد، اما براساس تورات یعقوب خود از یوسف می‌‌خواهد برادرانش را همراهی کند.

یوسف فرزند یعقوب، از پیامبران بنی اسرائیل بود و مادرش راحیل نام داشت. او یازده برادر داشت که از میان آنها تنها با بنیامین، از مادر مشترک بود. یوسف از همه برادران جز بنیامین کوچک‌تر بود.

نام یوسف ۲۷ بار در قرآن آمده و سوره دوازدهم قرآن، به نام اوست. قرآن یوسف را از بندگان مُخلَص خدا معرفی کرده است که به‌گفته علامه طباطبایی به این معنا است که او نه‌تنها به درخواست زلیخا برای ارتباط با او تن نداد، که حتی در دل هم به آن کار گرایش نداشت. همچنین در قرآن یوسف از محسنان دانسته شده است.

یوسف را از پیامبران بزرگ دانسته‌اند. در روایتی از امام باقر، با استناد به آیات قرآن یوسف نبی و رسول دانسته شده است. برپایه تفسیر نمونه، خواب یوسف که در آن یازده ستاره و ماه و خورشید به یوسف سجده کردند، علاوه‌بر اینکه از رسیدن یوسف به ثروت و قدرت خبر می‌داد، بیان‌کننده نبوت او در آینده هم بود. علامه طباطبایی هم یکی از مصادیق کامل‌شدن نعمت برای یوسف را که در آیه ۶ سوره یوسف آمده است، رسیدن او به مقام پیامبری دانسته است.

7. حضرت یحیی علیه السلام

یحیی بن زکریا یا یوحَنّا مُعَمِّدان (یحیی تعمید دهنده) از پیامبران بنی‌اسرائیل بود که در کودکی به نبوت رسید. ماجرای تولد یحیی با وجود پیری پدر و نازایی مادر در قرآن آمده است. حضرت یحیی به زهد و گریه زیاد از خوف خدا معروف بود.

در روایات شیعه، شهادت امام حسین(ع) به شهادت یحیی و امامت برخی از امامان شیعه در دوران کودکی به نبوت حضرت یحیی در کودکی تشبیه شده است. برای اثبات امامت امام جواد، امام هادی و امام زمان در کودکی، به نبوت یحیی در کودکی استناد می‌شود.

صابئین یا مندائیان خود را پیرو حضرت یحیی می‌دانند. مقامی در مسجد اموی دمشق به عنوان مزار یحیی مشهور است.

یحیی در کودکی به مقام نبوت رسید. خداوند یکی از امتیازهای او را تصدیق کننده نبوت عیسی می‌داند. او مروج آیین موسی بود، و پس از اینکه عیسی به مقام نبوت رسید، به او ایمان آورد. در تاریخ آمده است، یحیی شش ماه از عیسی بزرگتر و نخستین کسی بود که نبوت او را تصدیق کرد و چون یحیی در میان مردم به زهد و پاکدامنی، شهرت داشت تصدیق و دعوت او در توجه مردم به مسیح تاثیر بسیاری گذاشت محمد حسین طباطبایی در المیزان می‌گوید منظور از کتاب یحیی همان تورات است.

امام سجاد(ع) از پدر خود نقل می‌کند که پادشاه بنی‌اسرائیل عاشق یکی از محارم خود شد و خواست با او ازدواج کند. حضرت یحیی با این عمل مخالفت کرد. این معشوقه به وسوسه مادر خود، سر یحیی را شرط ازدواج خود قرار داد و پادشاه بنی‌اسرائیل سر حضرت یحیی را در ظرفی از طلا برای او فرستاد. روایات گزارش کردند وقتی سر یحیی را جدا کردند و خون او به زمین ریخت، ‌خون شروع به جوشیدن کرد. قوم بنی‌اسرائیل تلاش کردند که خاک بر روی این خون بریزند و آن را ناپدید کنند ولی موفق نشدند و این خون در حال جوشش بود تا زمانی که بخت‌النصر بر بنی‌اسرائیل حاکم شد و چند هزار نفر از بنی‌اسرائیل را کشت و انتقام خون یحیی را گرفت و آن خون از جوشش ایستاد.

در منابع به پنج صفت از اوصاف یحیی اشاره شده است؛ ایمان به مسیح، مقام سیادت و رهبری در علم و عمل، پیامبری صالح، زهد و عظمت. درباره زهد او آوردند بسیار گریه می‌کرد و لباس زبر و خشن می‌پوشید. پیامبر اسلام(ص) درباره زهد او فرموده است: «زهد یحیی بن زکریا به حدی بود که در دوران کودکی به بیت المقدس رفت؛ بزرگان احبار و راهبان را دید که پیراهنی از پشم پوشیدند و در حال عبادت هستند او نیز لباس زبر و خشن پوشید. به معبد رفت و خداوند را عبادت کرد گفته شده است زکریا هرگاه مشغول موعظه‌ بود و یحیی را در میان جمعیت می‎دید بخاطر روحیه لطیف او نامی از بهشت و جهنم نمی‌برد؛ زیرا با شنیدن اوصاف بهشت و جهنم به شدت گریه می‌کرد. کافی از علی(ع) نقل می‌کند: یحیی بسیار گریه می‌کرد و نمی‎خندید، ولی عیسی بن مریم هم می‌خندید و هم می‌گریست و عمل عیسی از یحیی بهتر بود. روایتی دیگر درباره تفضیل یحیی نقل شده است که برای هیچ‌کس سزاوار نیست بگوید من از یحیی بهترم؛ زیرا او هیچ گناهی نکرد و به هیچ زنی توجه ننمود.

6. حضرت هارون علیه السلام

هارون بن عمران از پیامبران الهی، برادر، جانشین و همراه حضرت موسی(ع) بود که در قرآن از قول موسی به فصاحت وی در سخن گفتن اشاره شده است. در حدیثی از پیامبر اکرم، جایگاه امام علی(ع) نسبت به پیامبر اکرم به جایگاه هارون نسبت به موسی تشبیه شده است. این حدیث در منابع شیعه و سنی نقل شده و به حدیث منزلت شناخته می‌شود.

هنگامی که موسی برای گرفتن الواح به طور سینا رفت، هارون را جانشین خود قرار داد. در این مدت، فردی به نام سامری گوساله‌ای ساخت و بنی‌اسرائیل را به پرستش آن دعوت کرد و هارون نتوانست مانع آنها شود؛ البته تورات، ساخت گوساله را به هارون نسبت داده است.

هارون در ۱۲۳ سالگی در طور سینا از دنیا رفت، در کوه هور اردن که به جبل هارون شهرت دارد، مقبره‌ای به او منسوب است.

یهودیان، مسیحیان و مسلمانان معتقد به پیامبری هارون هستند. بر پایه روایتی از پیامبر اکرم، نبوت از طریق نسل وی ادامه یافته است و پیامبرانی از جمله الیاس از نوادگان وی به شمار می‌آیند.

بنا بر آیات قرآن، حضرت موسی هنگام مبعوث شدن به پیامبری، از خدا خواست که هارون را وزیر و همراه او قرار دهد، چرا که او بهتر از وی سخن می‌گوید. همچنین در آیات قرآن از همراهی هارون با موسی در دعوت فرعون به یکتاپرستی سخن به میان آمده است. از امام علی(ع) در وصف حالات موسی و هارون نقل شده که حضرت موسی به همراه هارون، در حالی نزد فرعون رفتند که لباس پشمین بر تن و عصای چوبین در دست داشتند.

در روایتی از امام صادق(ع) به نقل از پیامبر(ص) آمده است که در جریان معراج، وقتی پیامبر به آسمان پنجم صعود کرد، در آنجا مردی تنومند با چشمانی درشت را مشاهده کرد که پیرامون او گروهی از امت وی بودند. پیامبر از کثرت آنها متعجب شده و از جبرئیل پرسید این مرد کیست؟ جبرئیل او را هارون پسر عمران معرفی کرد. سپس پیامبر بر او سلام داد و برایش استغفار کرد و او نیز به پیامبر سلام داد و برایش استغفار نمود.

5. حضرت موسی علیه السلام

موسی مهم‌ترین شخصیت تنخ و دین یهودیت است؛ به‌گفته تنخ، او بنی‌اسرائیل را در زمان خروج از مصر و تا رسیدن به مرز کنعان رهبری کرد. نوشتن تورات (پنج کتاب اول تنخ) به او منسوب است. اکثر محققان او را شخصیتی افسانه‌ای می‌دانند و اعتقاد دارند تورات اثر چندین نویسنده مختلف و محصول قرن‌ها بعد از زمان ادعایی زندگی اوست.

مطابق روایت سفر خروج، زمانی‌که عبرانیان در مصر زیاد و زورمند شدند، فرعون دستور داد نوزادان پسر آن‌ها را بکشند اما یوکابد پسرش را در سبدی قرار داد و در رودخانه رها کرد. دختر فرعون که آنجا مشغول حمام‌کردن بود، نوزاد را از آب گرفت و او را موسی نام نهاد و نزد خود در قصر فرعون بزرگ کرد. در بزرگسالی، موسی یک مصری که مشغول آزار یک عبرانی بود را کشت و به همین جهت به مدین گریخت. آنجا او با صفورا، دختر یترون که کاهن مدین بود، ازدواج کرد.

هنگام ولادت موسی فرا رسید و هرچه نزدیک‌تر می‌شد مادر موسی (یوکابد یا یوخابید) نگران‌تر می‌شد. امداد الهی موجب شد که آثار حمل در یوکابد آشکار نباشد از سویی یوکابد با قابله‌ای دوست بود. کسی‌را به دنبال قابله فرستادند، قابله آمد و او را یاری کرد.
نوزاد دور از دید مردم متولد شد. در این هنگام نور مخصوصی از چهره موسی درخشید که بدن قابله به لرزه افتاد، همان دم قابله گفت؛ «تصمیم داشتم تولد موسی را به ماموران خبر دهم ولی او چنان بر قلبم چیره شد که حاضر نیستم مویی از او کم شود.»

قابله از خانه بیرون آمد و ماموران او را دیدند و به خانه مادر موسی وارد شدند. خواهر و مادر موسی دستپاچه شدند و موسی را در تنور‌ انداختند.

ماموران وارد شدند و جز تنور آتش چیزی ندیدند و مایوس شده از خانه خارج شدند. در این لحظه صدای گریه نوزاد از تنور بلند شد. مادر به سوی تنور رفت و دید که خداوند آتش را بر موسی گلستان ساخته است. مادر که از صدای گریه نوزاد نگران شده بود که نکند جاسوسان متوجه او شوند دست به دعا بلند کرد و از خدا خواست که چاره‌ای دیگر پیش روی او بگشاید و خداوند با الهام او را از نگرانی حفظ گرد و در قرآن چنین آمد؛
«ما به مادر موسی الهام کردیم او را شیر بده و هنگامی‌که بر او ترسیدی وی را در دریای نیل بیفکن و نترس و غمگین مباش که ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از رسولان قرار می‌دهیم.»

این سؤال و پاسخ به همین مقدار پایان نپذیرفت. چون سؤال حق‌تعالی مقدمه وحی رسالت بود و شاید می‌خواست تا موسی را برای دیدن معجزه شگفت‌انگیز خویش آماده سازد. پس پروردگار فرمود؛
«ای موسی! منم، من خداوند، پروردگار جهانیان و فرمود: عصای خود را بیفکن، پس دید آن مثل ماری می‌جنبد، پشت کرد و برنگشت. فرمود؛ ‌ای موسی پیش آی و مترس که تو در امانی و دست در گریبانت ببر تا سپید بی‌گزند بیرون بیاید. برای رهایی از این هراس بازویت را به خویشتن بچسبان. این دو نشانه دو برهان از جانب پروردگار تو است که باید به سوی فرعون و سران کشور او ببری. زیرا آنان همواره قومی نافرمانند.»

در اینجا موسی به یاد ماجرای قتل آن مرد قبطی که به دست او انجام شده بود افتاد، و از سوی دیگر شوکت و قدرت عظیم فرعون در نظرش مجسّم شد و سپس از پروردگار درخواست کرد که؛ پروردگارا! سینه‌ام بگشای و کار را برایم آسان کن و گره از زبانم باز کن که گفتارم را بفهمد و…

خداوند نیز او را وعده نصرت کامل داد و دل او را محکم و نیرومند ساخت. موسی پس از اینکه ماموریت الهی را دریافت و به مقام نبوت رسید به نزد همسرش بازگشت و پس از چند روزی او را با نوزادی که تازه به دنیا آمده بود بسوی مدین فرستاد و خود به سوی مصر روان شد.

4. حضرت عیسی علیه السلام

حضرت عیسی بن مریم (علیه‌السّلام)، ملقب به مسیح، چهارمین پیامبر از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت است. کتاب آسمانی او انجیل نام دارد. آن حضرت فرزند حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها) بود ولی پدر ندارد، لذا تولدی منحصر به فرد و شگفت‌انگیز داشته که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. آن حضرت پیامبر مسیحیان است و آنها معتقداند حضرت به صلیب کشیده شده است.

حضرت عیسی (علیه‌السّلام) تولدی منحصر به فرد و شگفت‌انگیز داشته‌اند. مادرشان حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها)، دختر حنا و عمران بود. حنا، مریم (سلام‌الله‌علیها) را از همان ابتدا به معبد سپرد و او نیز تحت اشراف حضرت زکریا (علیه‌السّلام) دختری پاکدامن، مؤمن، متقی و پرهیزکار پرورش یافت.
مریم (سلام‌الله‌علیها) همچنان در معبد به سر می‌برد تا آنکه روزی جبرائیل (علیه‌السّلام) از جانب حق تعالی پیام آورد که: «ای مریم خداوند تو را به کلمه‌ای (وجود با عظمتی) از طرف خودش بشارت می‌دهد که نامش مسیح عیسی پسر مریم است در حالی که در این جهان و جهان دیگر صاحب شخصیت خواهد بود و از مقربان (الهی) است.»

در این هنگام کودک زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدایم، او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است و مرا (هرجا که باشم) وجودی پربرکت قرار داده و تا زمانی که زنده‌ام مرا به نماز و زکات توصیه کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقی قرار نداده است و سلام (خدا) بر من در آن روز که متولد شدم و در آن روز که می‌میرم و از آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد.»

حضرت عیسی از جانب پروردگار به نبوت برگزیده شد و چون دیگر پیامبران ادامه‌دهنده رسالت عظیم هدایت و راهبری بشر بود. خداوند متعال در آیه زیر ویژگی‌های حضرت عیسی (علیه‌السّلام) را به عنوان یک پیامبر چنین می‌فرماید:
«یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم. زمانی که تو را با روح القدس تقویت کردم، که در گهواره و به هنگام بزرگی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم و هنگامی که به فرمان من از گِل، چیزی به صورت پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به فرمان من پرنده‌ای می‌شد و کور مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من شفا می‌دادی و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده می‌کردی و هنگامیکه بنی‌اسرائیل را از آسیب رساندن به تو باز داشتم در آن موقع که دلایل روشن برای آنها آوردی. ولی جمعی از کافران آنها گفتند: این‌ها جز سحر آشکار نیست.»

این آیه علاوه بر بیان بعضی از معجزات حضرت عیسی (علیه‌السّلام) به عنوان پیامبر، به مساله تربیت الهی هر پیامبر صاحب رسالت از ابتدای تولد اشاره می‌کند.

گرایش روزافزون مردم و یهودیان به دین حضرت عیسی (علیه‌السّلام)،‌ وحشت و نگرانی رؤسای یهود را برانگیخت و به قصد کشتن عیسی (علیه‌السّلام) امپراطور روم را با خود همراه کردند، ولی با مشیّت و قدرت الهی نقشه قتل آنان به سرانجام نرسید، بلکه به اشتباه به جای حضرت عیسی (علیه‌السّلام) شخصی بنام «یهودا اسخر یوطی» را به قتل رساندند.

نسبت به وفات حضرت عیسی (علیه‌السّلام) اختلاف نظر وجود دارد و لذا مرحوم مجلسی بعد از ذکر آیه ۵۵ سوره آل عمران
که درباره حضرت عیسی (علیه‌السّلام) «توّفی» به کار برده شده می‌فرماید: در تفسیر این آیه بعضی گفته‌اند «توّفی» به معنی مرگ است و خداوند اول او را می‌میراند و بعد از سه ساعت او را زنده کرده و به آسمان می‌برد و بعضی گفته‌اند که مردن آن حضرت بعد از آمدن، زمین در آخر الزمان خواهد بود.

3. حضرت نوح علیه السلام

نوح(ع)، اولین پیامبر از پیامبران اولو العزم است. او نخستین پیامبری است که در زمان او عذاب نازل ‌‌شد‌ه است. نوح حدود ۹۵۰ سال قومش را به یکتا پرستی دعوت کرد اما چون قومش به او ایمان نیاوردند خداوند آنها را به وسیله طوفان عذاب کرد. نوح به دستور و راهنمایی خداوند برای نجات مؤمنان و همچنین یک جفت از هر نوع حیوان از طوفان، کشتی ساخت. قرآن از نوح به عنوان اولین پیامبر صاحب شریعت و کتاب یاد کرده‌ است. در سوره‌های متعددی به نوح و داستان او اشاره شده است، یک سوره قرآن به نام اوست و به دلیل عمر بسیار طولانی، به شیخ الانبیاء مشهور است. برخی برای اثبات طبیعی بودن عمر طولانی امام زمان(ع) به عمر نوح استناد کرده‌اند.

حضرت نوح یکی از ۲۶ پیامبری است که نام او در قرآن کریم آمده است. نام او عنوان یکی از سوره‌های قرآن کریم است و علاوه بر آن، ۴۳ مرتبه در ۲۸ سوره قرآن کریم ذکر شده است. در قرآن کریم فقط به کلیاتی از داستان حضرت نوح اشاره شده و جزئیات زندگی او نیامده است.

در روایات شیعی، ویژگی‌های اخلاقیی برای نوح ذکر شده است؛ از جمله اینکه او بنده‌ای شاکر بود، و هر گاه لباسی می‌پوشید یا خوراکی می‌خورد و یا آبی می‌نوشید خدای متعال را حمد و سپاس می‌گفت. از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده که نوح در هر صبح و شام می‌گفت: «خداوندا تو را گواه می‌گیرم که در هر صبح و شام هر نعمتی که در دین یا دنیای من وجود دارد، از ناحیۀ توست، تو یگانه‌ای و شریکی نداری، حمد و سپاس از آن توست، تا آنجا که از من راضی شوی».

حضرت نوح بعد از حضرت آدم، شیث و ادریس، چهارمین پیامبر دانسته شده است. وی همچنین بر اساس آنچه در آیه هفتم سوره احزاب و آیه ۱۳ سوره شوری آمده، اولین پیامبر اولوالعزم می‌باشد. بسیاری از مفسران معتقدند که پنج پیامبر مذکور در این دو آیه، مقام رفیعی دارند؛ چرا که آنان پیامبران اولوالعزم، صاحب شریعت و کتاب هستند.

در مورد زمان مبعوث شدن نوح نیز اختلاف است. بنابر آیات قرآن کریم، نوح (ع) در طول مدت پیامبری خود قبل از طوفان، قوم خود را به پرستش خدای یکتا دعوت می‌کرد. بر اساس آیه ۲۳ سوره نوح، قوم نوح، بت‌هایی با نام‌های «ود»، «سواع»، «یغوث»، «یعوق» و «نسر» را می‌پرستیدند. نوح برای هدایت قومش تلاش زیادی کرد اما در نهایت تعداد کمی به او ایمان آوردند.

به نظر اکثر علمای شیعه و بر اساس روایات اهل بیت (ع) دعوت و پیامبری نوح جهانی بوده است. با این حال برخی از علمای اهل سنت معتقدند که دعوت نوح جهانی نبوده و فقط برای قوم خود یعنی قوم کلده و آشور که در فلسطین، شامات و عراق سکونت داشتند، مبعوث شده بود.

همچنین در روایات بسیاری نقل شده است که با وجود عمر طولانی نوح(ع) و معروف بودن او به شیخ الانبیاء، وقتی ملک الموت برای قبض روح وی رفت، حضرت نوح که در آفتاب نشسته بود از او اجازه خواست تا از آفتاب به سایه برود. ملک الموت از او پرسید دنیا را چگونه یافتی و نوح(ع) پاسخ داد آنچه در این دنیا بر من گذشت مانند این بود که از آفتاب به سایه بروم.

2. حضرت ابراهیم علیه السلام

حضرت ابراهیم مشهور به ابراهیم خلیل، دومین پیامبر اولوالعزم است. ابراهیم در بین النهرین به پیامبری مبعوث شد و نمرود حاکم زمان خود و مردم آن ناحیه را به آیین توحید دعوت کرد. عده کمی دعوت او را پذیرفتند و چون او از ایمان‌آوردن آنها مأیوس شد، به فلسطین مهاجرت کرد.

برپایه آیات قرآن، قوم بت‌پرست ابراهیم، او را به‌جهت آنکه بت‌هایشان را شکسته بود، در آتش انداختند، اما آتش به فرمان خدا سرد شد و ابراهیم از آن سالم بیرون آمد.

اسماعیل(ع) و اسحاق(ع) دو فرزند ابراهیم و جانشینان او هستند. نسب قوم بنی‌اسرائیل که پیامبران زیادی از بین آنها ظهور کرد و همچنین حضرت مریم مادر حضرت عیسی، از طریق اسحاق به ابراهیم(ع) می‌رسد. پیامبر اسلام هم به اسماعیل فرزند دیگر او نسب می‌بَرد.

قرآن بنای خانه کعبه و دعوت مردم به مناسک حج را به ابراهیم نسبت داده و او را خلیل الله (دوست خدا) معرفی کرده است. طبق آیات قرآن او پس از آزموده‌شدن با بلاها ازجمله ذبح فرزندش به فرمان خدا، علاوه بر نبوت به مقام امامت هم نائل شده است.

در آیاتی چند از قرآن، از نبوت حضرت ابراهیم و دعوت او به توحید سخن آمده است. همچنین در آیه ۳۵ سوره احقاف از پیامبران اولوالعزم نام آمده است که طبق روایات، ابراهیم از جملهٔ آنان و دومین پیامبر اولوالعزم پس از حضرت نوح(ع) است. مطابق با آیه ۱۲۴ سوره بقره، خداوند حضرت ابراهیم(ع) را پس از چند امتحان به مقام امامت نصب کرد. به نظر علامه طباطبایی مقام امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است؛ مقامی که رسیدن به آن، لازمه برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژه‌ای است که پس از مجاهدت‌های بسیار به دست می‌آید.

بر اساس آیات قرآن، خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل (دوست) برگزیده است. از این‌رو به خلیل الله ملقب شده است. برپایه روایاتی که در علل الشرایع نقل شده، کثرت سجده، ردنکردن خواسته دیگران و درخواست نکردن از غیرخدا، اطعام دادن و عبادت شب از دلایل انتخاب او به عنوان خلیل از سوی خدا بوده است.

طبق آیات قرآن، سردشدن آتش و زنده‌شدن چهار پرنده از معجزات حضرت ابراهیم بوده‌اند:

سردشدن آتش: طبق آیات ۵۷ تا ۷۰ سوره انبیاء، ابراهیم پس از آنکه دید قومش از پرستش بت‌ها دست برنمی‌دارند، بت‌ها را شکست و این‌ کار را به‌ بت‌ بزرگ‌ نسبت‌ داد و گفت اگر بت سخن می‌گوید، از او بپرسید. بت‌پرستان در برابر استدلال او فرو ماندند، اما دست از اعتقاد خود برنداشته، او را به سبب شکستن بت‌ها در آتش انداختند؛ اما آتش‌ به دستور الهی بر او سرد شد.

زنده‌شدن چهار پرنده: بنا به آیه ۲۶۰ سوره بقره، خداوند در پاسخ به درخواست حضرت ابراهیم برای دیدن زنده‌شدن مردگان، او را مأمور نمود که چهار پرنده را ذبح و با هم مخلوط کند و بر فراز چند کوه قرار دهد. او این کار را انجام داد و سپس پرندگان را فرا خواند. آنها زنده شدند و به سوی او آمدند.

1. حضرت محمد صلی الله علیه و آله

مُحَمَّد بن عَبدُاللّه بن عَبدُالمُطّلِب بن هاشم (عام الفیل–۱۱ق) پیامبر اسلام, اشرف مخلوقات, از پیامبران اولوالعزم و آخرین پیامبر الهی. معجزه اصلی او قرآن است و مردم را به یکتاپرستی و اخلاق نیک دعوت کرد.

حضرت محمد(ص) در جامعه مُشرک جزیرة العرب به دنیا آمد، اما از بت‌پرستی و نزدیک شدن به زشتی‌های رفتاری رایج در جامعه پرهیز می‌کرد. در چهل سالگی به پیامبری رسید و مهمترین پیامش دعوت به توحید بود. هدف از بعثتش را تکمیل فضایل اخلاقی معرفی کرد. مشرکان مکه سال‌ها او و پیروانش را آزردند، ولی آنان از اسلام دست برنداشتند. حضرت محمد(ص) پس از ۱۳ سال دعوت به اسلام در مکه، به مدینه رفت و این هجرت، مبدأ تاریخ اسلامی شد.

با کوشش پیامبر(ص) تقریبا تمام شبه جزیره عربستان در زمان حیات او به اسلام گروید. در دوره‌های بعد، گسترش اسلام ادامه یافت و به تدریج اسلام دینی جهانی شد.

براساس حدیث ثقلین، پیامبر(ص) به مسلمانان سفارش کرد که پس از وی به قرآن و عترت او پناه ببرند و از آن دو جدا نشوند و در مناسبت‌های گوناگون، از جمله در واقعه غدیر، امام علی (ع) را جانشین خویش معرفی کرد.

پیامبر(ص) قبل از بعثت، ۴۰ سال در میان مردم زندگی کرده بود. زندگی او خالی از دورویی و صفات زشت و حالات ناپسند بود. او نزد دیگران فردی صادق و امین به حساب می‌آمد. پیامبر بعدها وقتی رسالت خود را ابلاغ می‌کرد،‌ مشرکان شخص او را تکذیب نمی‌کردند بلکه آیات را منکر می‌شدند. این مطلب در قرآن هم آمده است: «آنان تو را به دروغ‌گویی متهم نمی‌کنند بلکه [این] ستمگران آیات الاهی را انکار می‌کنند.»

عالی‌ترین و بارزترین خصوصیت پیامبر(ص) بعد اخلاقی ایشان بوده است. قرآن در این باره می‌گوید که «تو بر اخلاقی بزرگ و گرانمایه تکیه داری».

در وصف رفتار و صفات پیامبر(ص) گفته‌اند که اغلب خاموش بود و جز در حد نیاز سخن نمی‌گفت. هرگز تمام دهان را نمی‌گشود، بیشتر تبسم داشت و هیچ‌گاه به صدای بلند نمی‌خندید، چون به کسی می‌خواست روی کند، با تمام تن خویش برمی‌گشت. به پاکیزگی و خوشبویی بسیار علاقه‌مند بود، چندان‌که چون از جایی گذر می‌کرد، رهگذران پس از او، از اثر بوی خوش، حضورش را درمی‌یافتند. در کمال سادگی می‌زیست، بر زمین می‌نشست و بر زمین خوراک می‌خورد و هرگز تکبر نداشت. هیچ‌گاه تا حد سیری غذا نمی‌خورد و در بسیاری موارد، به‌ویژه آنگاه که تازه به مدینه درآمده بود، گرسنگی را پذیرا بود.

امیرمؤمنان در توصیف سیمای پیامبر(ص) می‌فرماید: «هر کس بدون آشنایی قبلی او را می‌دید هیبتش او را فرامی‌گرفت. هر کس با او معاشرت می‌کرد و با او آشنا می‌شد دوستدار او می‌گردید». «پیامبر نگاهش را میان یارانش تقسیم می‌کرد و به هر کس به‌اندازه مساوی نظر می‌افکند.» «هرگز رسول خدا با کسی دست نداد که دستش را از دست او بردارد جز آنکه آن طرف ابتدا دستش را بکشد.»

پیامبر(ص) زاهدانه می‌زیست. در همه عمر گوشه‌ای خاص خود نداشت و آن اطاق‌های حقیر گلین که در جوار مسجد خاص همسرانش بود، طاق‌هایی از چوب نخل داشت و به جای در، پرده‌ها از موی بز یا پشم شتر بر آن آویخته بود.

پیامبر اُمّی توصیفی قرآنی برای پیامبر و به معنای پیامبری که درس نخوانده و ناآشنا به نوشتن بوده است. قرآن اُمی بودن را از صفاتی می‌داند که پیامبر اسلام در تورات و انجیل به آن‌ها معرفی شده است.

اُمی بودن را فضیلتی برای پیامبر اسلام دانسته‌اند؛ زیرا پیامبر با اینکه سوادی برای خواندن و نوشتن نداشت تا علم بیاموزد، اما دارای علم آسمانی بود و عوامل هدایت و رستگاری را برای انسان‌ها فراهم کرد. محققان معتقدند آوردن قرآنی که مشتمل بر علوم و حکمت‌های مختلف است توسط فردی که نوشتن و خواندن را فرانگرفته، از معجزات الهی به حساب می‌آید.

منبع توضیحات: ویکی شیعه – ویکی فقه – ویکی پدیا

همچنین بخوانید:

اسرار اهرام ثلاثه مصر

بهترین دعاها کدامند؟

نماز حاجت مجرب از امام صادق(ع)

تواشیح صلوات از باسم کربلایی

بهترین دعاها کدامند؟

ذکر صلوات بهترین دعا:
شخصی نزد امام صادق(ع) مشرف شد و از ايشان سؤال كرد یابن رسول الله! با آنكه اذكار و دعاها در هنگام حج، زياد است من توانستم فقط طواف كنم و صلوات بفرستم. امام پاسخ دادند تو ذكری را گفتی كه هيچ ذكری و دعايی به ارزش آن نيست.
امام رضا(ع) فرمودند؛ «صلوات بر محمد و آل او، معادل با پاداش و ثواب تسبيح و تكبير گفتن است.»

بهترین دعاها از پیامبر اکرم (ص):
خداوند متعال به پیامبر گرامی اش حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم این گونه تعلیم و آموزش می دهد که بگو:

رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَ خَیرُ الرّاحِمینَ؛
خداوندا! بیامرز، و رحم کن، تو بهترین رحم کنندگانی.

گرچه در این آیه نفرمود چه کسی را بیامرز و به چه کسی رحم کن، اما به کمک آیات و ادلّه دیگر درمی یابیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برای خود و برای همه مسلمانان از حق تعالی آمرزش و رحمت طلب می کند. و چون پیامبر اکرم (ص) الگوی همگان است، ما هم به آن جناب اقتدا می کنیم و می گوییم: «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیرُ الرّاحِمینَ.»

بهترین دعا در حق دیگران:
روایت است که حضرت علی(ع) برای کسانی که می‌خواستند عاقبت به خیر شوند دعا می‌فرمودند که خدا تو را در در دین ثابت قدم نگاه دارد؛ ثبات قدم در تقوا و حمایت از دین و پیشوایان دینی نخستین عامل عاقبت بخیری است.

بهترین دعا از امام صادق (ع):
حضرت امام صادق(ع) به یکی از یارانشان به نام “عبدالله‌بن‌سنان” فرموده‌اند: در زمان غیبت، که دسترسی به امام نداری، گاهی در ذهنت راجع به امام شبهه پراکنده می‌کنند.

امام می‌فرمایند که “من یک دعایی یادتان می‌دهم که اگر این دعا را بخوانید، این شبهه‌ها در شما اثر نمی‌کند” این دعا دعای “غریق” است. یعنی کسی که این دعا را بخواند مانند کسی می‌ماند که به‌ اصطلاح در آب افتاده و دارد غرق می‌شود و می‌خواهد کسی دستش را بگیرد.

امام صادق فرمودند:
دعا دو جمله است، جمله اوّل؛ نام‌های مقدس الهی است، «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ»، جمله دوم؛ «ثَبِّتْ‌ قَلْبِی‌ عَلَی‌ دِینِکَ»، خدا دستم را بگیر، دلم را بر دینت پابرجا بدار که این شبهه‌ها بر من اثر نکند.

عبدالله‌بن‌سنان می‌گوید:
آقا این‌ جملات را فرمودند بعد من بلا‌فاصله گفتم:
«یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْاَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ» و در دعای آقا تصرف کردم.

امام صادق فرمودند:

بگو «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ‌ الْقُلُوبِ‌ ثَبِّتْ‌ قَلْبِی‌ عَلَی‌ دِینِکَ»، دعایی که آقا گفتند این بود. من «وَ الْاَبْصَارِ» را اضافه کردم. گفتم: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْاَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ»

حضرت به من رو کردند و فرمودند:
“درست است که خدا “مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْاَبْصَارِ” است، اما این جملاتی ‌را که من می‌گویم، بگو و از خودت عبارت اضافه نکن و این “ابصار” را دیگر در آن نگذار.

این روایت، از نظر اعتقاداتتان خیلی مؤثر است.

برای اینکه در زمان غیبت امام زمان(عج)، یک سری شبهات در شما اثر نکند، دستور این است.

پس هر روز بگویید:
«یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ‌ الْقُلُوبِ‌ ثَبِّتْ‌ قَلْبِی‌ عَلَی‌ دِینِکَ»،
لذا این‌را هر روز بخوانید تا دلتان به امام زمان(صلوات‌الله‌علیه) قرص شود.

منبع: بیتوته

همچنین بخوانید:

بهترین پیامبر خدا کیست؟

آیا انیشتین مسلمان و شیعه شد؟

استادی در کلاس درس از دانشجویان اینگونه سوال کرد:

.استاد ﭘﺮﺳﯿﺪ: (ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ, ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ, ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟)

ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽﺷﺠﺎﻋﺎﻧﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: (ﺑﻠﻪ)

ﺍﺳﺘﺎﺩﭘﺮﺳﯿﺪ: (ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ؟ !)

ﭘﺎﺳﺦﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ: (ﺑﻠﻪ ; ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ.)

ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ: (ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ, ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﺮ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ؟ ﺯﯾﺮﺍ ﺷﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ).

ﺑﺮﺍﯼﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ, ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﺎﻧﺪ.

ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ, ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: (ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﭙﺮﺳﻢ؟)

ﺍﺳﺘﺎﺩﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: (ﺍﻟﺒﺘﻪ)

ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﭘﺮﺳﯿﺪ: (ﺁﯾﺎ ﺳﺮﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟)

ﺍﺳﺘﺎﺩﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: (ﺍﻟﺒﺘﻪ, ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺳﺮﻣﺎ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟)

ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: (ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺁﻗﺎ, ﺍﻣﺎ ﺳﺮﻣﺎﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻃﺒﻖ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻋﻠﻮﻡ ﻓﯿﺰﯾﮏ, ﺳﺮﻣﺎ, ﻧﺒﻮﺩﻥﺗﻤﺎﻡ ﻭ ﮐﻤﺎﻝ ﮔﺮﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺷﯽﺀ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﺻﻮﺭﺗﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﯾﮏ ﺷﯽﺀ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﺑﺪﻭﻥﮔﺮﻣﺎ ﺍﺷﯿﺎﺀ ﺑﯽ ﺣﺮﮐﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ, ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ; ﭘﺲ ﺳﺮﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻣﺎ ﻟﻔﻆ ﺳﺮﻣﺎﺭﺍ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﺗﺎ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﮔﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﻫﯿﻢ.)

ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: (ﻭﺗﺎﺭﯾﮑﯽ؟)

ﺍﺳﺘﺎﺩﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍ ﺩ: (ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.)

ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﮔﻔﺖ: (ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺁﻗﺎ ! ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ, ﻓﻘﺪﺍﻥ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ. ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﻨﺸﻮﺭﻧﯿﮑﻮﻟﺰ, ﺗﻨﻮﻉ ﺭﻧﮓ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻃﺒﻖ ﻃﻮﻝ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﻧﻮﺭ, ﻧﻮﺭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﺠﺰﯾﻪ ﺷﻮﺩ. ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ, ﻟﻔﻈﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﺗﺎ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻮﺭ ﺭﺍﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﻫﯿﻢ.)

ﻭﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: (ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ, ﺷﺮ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﺮ, ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺐﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ. ﺷﺮ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﻋﺸﻖ, ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻋﺸﻖ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﺮﻣﺎ ﻭ ﻧﻮﺭﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺷﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.)

ﻧﺎﻡﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ(ﺁﻟﺒﺮﺕ ﺍﻧﯿﺸﺘﯿﻦ) ﺑﻮﺩ…

آلبرت اینشتین در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان: دی ارکلرونگ”، یعنی: بیانیه” ، که در سال ۱۹۵۴ (=۱۳۳۳ش) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می­دهد و آن را کامل­ترین و معقول­ترین دین می­داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه­ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی (فوت ۱۳۴۰ ش = ۱۹۶۱ م) است که توسط مترجمین برگزیده­ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.

اینشتین در این رساله “نظریه نسبیت” خو درا با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و … توسط حمیدرضا پهلوی (فوت ۱۳۷۱ ش) و … ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده “نسبیت” را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند.

از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می کند که: هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون می شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می گردند مشاهده می کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است … اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی “انبساط و نسبیت زمان” دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد….

همچنین اینشتین در این رساله “معاد جمسانی” را از راه فیزیکی اثبات می کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل.) او فرمول ریاضی “معاد جسمانی” را عکس فرمول معروف “نسبیت ماده و انرژی” می داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا” به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.

اینیشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ “بروجردی بزرگ” یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ “حسابی عزیز”…

گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع-بندی این چهل نامه است / برای خوانندگان گرامی (بعدی) نیز می نویسم همانگونه که آقای بروجردی – مقیم شهر قم / در ایران – می دانند:

من در آوگوست ۱۹۳۹ طی نامه ای به روزولت – رئیس جمهور وقت آمریکا – او را از پیشرفت آلمان نازی – که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود – در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت امیز … باید ابرقدرتی چون آمریکا – که به نظر من عاقل ترین و … خونسردترین ابرقدرتهای دنیای فعلی است – سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی – در شکافتن هسته اتم – بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته – یعنی آدولف هیتلر نژآدپرست خوانخوار – آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی شود – حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می دهد. اما وقتی آمریکا … آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد یدگر امثال هیتلر دیوانه نمی توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز – که آغاز دوره پاپی وی برا مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال ۱۹۳۹ بود – فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که:

هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ – حتی با خود نازی های آلمان – استفاده شود سپس من نامه ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی – که مقیم نجف بودند – نوشتم / ایشان نیز در جواب گفتند که: از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی ها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند. ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن – به نحو ابتدایی – استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید می کنم. تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد”

آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود. به حکم چنین بزرگ مردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد / اما افسوس که این فرمول به دست آن مر
د دیوانه دیگر افتاد و توصیه های من و روزولت را از یاد برده / دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در ۶ اوگوست ۱۹۴۵ که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود – این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند !!

بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس می کنم که هر گاه به یاد این حادثه می افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته می شود و پیرتر می شوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سال-های ۱۹۱۴ – ۱۹۱۸ در صدد ارائه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم / در این ۶ سال سیاه جنگ دوم ۱۹۳۹ – ۱۹۱۸ نیز دائماً در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسان تر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا (!) سرسخت ترین موجودات جهان است !! …

و در مقیاس های کوچک تر نیز همواره ناکام بوده ام / هنگامی که ورزش های رزمی از جمله کاراته / جودو/ و کنگ فو و مانند این چیزها {…} از شرق وحشی بی تمدن و خرچنگ خوار – یعنی چین و ژاپن و کره – به وسیله اروپا و آمریکا آمد / من از جمله مخالفان این گونه ورزشها بودم و تأکید می کردم که چنین آداب و رسول وحشیانه ای خشونت را در جامعه رواج می دهد … ولی همه مانند دیوار گچی (!) به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی (= آقای بروجردی برای من در جواب نامه ((ایکس – ۲۵)) مرقوم فرموده اید // در اسلام … حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان – غیر مجاز و ممنوع است !!//.

آری ! سیاست فقط فکر لحظه های هیجان آور را در سر می آورد / حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورد!! و اکنون ای جناب … بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در ۱۹۵۲ در پی مرگ (وایتسمن) – رئیس جمهور وقت اسرائیل هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که / آیا ریاست جمهوری اسرائیل را – که رسماً و علناً به من (اینشتین) پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می دانستند – بپذیرم؟ / خود در جواب نامه ((ایکس – ۳۲)) فرمودید:

انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمی پذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است.

پس شما خود را آلوده سیاست نکنید” لذا من (اینیشتن) نیز به بهانه اشتغالات علمی / این پیشنهاد را رد کردم.

منبع: 2noor.com

آهنگ خارجی رمضان از حسن توکلی

مطالب مرتبط:

مداحی زیبای “اسم حیدر چقدر زیباست”

آهنگ زیبای قاسم هنوز زندست از غلامرضا صنعتگر

نماز حاجت مجرب از امام صادق(ع)

از امام جعفر صادق (ع) روايت است كه هر كس اين نماز را در بعدازظهر پنجشنبه بخواند و در آخر نماز در حالي كه به سجده رفته است حاجت خود را از خداوند بخواهد حاجتش حتي اگر جابجا شدن كوهها هم باشد برآورده خواهد شد. در مقام و حكمت اين نماز هر چقدر بگوييم كم گفته ايم و براي درك بهتر مقام اين نماز در نزد خدواند متعال به اين روايت از امام جعفر صادق (ع) اكتفا مي كنيم كه فرموده اند: هر كس اين نماز را بخواند و چيزي از خدا نخواهد رواست كه خداوند بر او غضبناك خواهد شد.

و اما نكاتي كه بايد در خواندن اين نماز جهت دستيابي به اجر واقعي به آن توجه كرد:

1 _ اين نماز را با حضور قلب واقعي بخوانيد.

2 _ نحوه ي خواندن اين نماز را در طول هفته تمرين كنيد تا بتوانيد بدون هيچگونه اشكالي آن را بخوانيد.

3 _ قبل از خواندن اين نماز در بعدازظهر پنجشنبه حتماً نماز واجب ظهر و عصر را خوانده باشيد.

4 _ بهترين زمان براي خواندن اين نماز حدود يك ساعت بعد از اذان ظهر مي باشد.

5 _ برنامه روز پنجشنبه خود را طوري تنظيم كنيد كه استراحت كافي داشته باشيد و به هنگام خواندن اين نماز هيچگونه احساس خستگي و كسالت در شما نباشد تا بتوانيد نماز را كامل و بدون هيچ اشتباهي بخوانيد.

6 _ در تعداد سوره ها دقت كنيد و از خواندن بيشتر يا كمتر سوره ها جهت احتياط خودداري كنيد.

نحوه خواندن نماز:

اين نماز در اصل از دو نماز دو ركعتي و اعمال بعد از نماز تشكيل شده است كه در نيت هر دو نماز بايد چنين بگوييد: دو ركعت نماز حاجت روز پنجشنبه به جا مي آورم قربتً الي الله
بهتر است بين دو نماز و همچنين بين نماز دوم و اعمال بعد از نماز فاصله نيفتد و از سخن و عمل اضافي خودداري كنيد.

نماز اول:
در ركعت اول بعد از نيت يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 11 مرتبه سوره ي توحيد و سپس همانند نماز هاي معمولي به ركوع و سجود برويد.
در ركعت دوم يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 21 مرتبه سوره ي توحيد و بعد از آن قنوت نمازهاي معمولي را بخوانيد و سپس به ركوع و سجود برويد و بعد از سجده دوم تشهد و سلام بگوييد و نماز اول را تمام كنيد.

نماز دوم:
در ركعت اول بعد از نيت يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 31 مرتبه سوره ي توحيد و سپس همانند نماز قبل به ركوع و سجود برويد.
در ركعت دوم يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 41 مرتبه سوره ي توحيد را تلاوت كنيد و سپس قنوت بخوانيد و بعد از آن به ركوع و سجود برويد و بعد از سجده دوم تشهد و سلام بخوانيد و نماز را تمام كنيد.

بعد از دو نماز:
بعد از سلام نماز دوم اعمال زير را به جا آوريد:
در حالت نشسته “ 51 مرتبه” سوره توحيد را تلاوت كنيد و بعد از آن “ 51 صلوات” بفرستيد و سپس به سجده رفته و در حالت سجده صد مرتبه “يا الله ” بگوييد و بعد از آن در همان حالت سجده حاجت خود را خداوند متعال بخواهيد.

بعد از نماز حتما تعجيل در ظهور آقا امام زمان (عج) را از خداوند طلب كنيد که قطعا مهمترین دعا است.

يادمان باشد كه اين نماز نمازي مستحبي است و همانطور كه مي دانيد لازمه ي دستيابي به اجر واقعي مستحبات اداي اعمال واجب است و همچنين لازمه ي دستيابي به اجر واقعي اين نماز خواندن نماز هاي پنجگانه واجب است و بايد حتماً بر خواندن نمازهاي واجب خود پايبند باشيم. و همچنین شرط استجابت دعا تلاش خود انسان است. تا انشاء الله همه ي حاجات ما مستجاب شود و حتي اگر حاجتي از ما مستجاب نشد مطمئن باشيم كه حكمتي در آن است كه مصلحت ما را در پي دارد.

مطالب مرتبط:

نماز بسیار مجرب حضرت ابوالفضل عباس (ع)

چرا باید نماز بخوانیم؟

مداحی زیبای “اسم حیدر چقدر زیباست”

به مناسبت میلاد حضرت علی(ع) برای شما این نوحه زیبا رو قرار دادیم.

مداح: مرتضی خادمی

آهنگ دستمو بگیر از حامد زمانی

تیتراژ ماه عسل 91

متن آهنگ دستمو بگیر از حامد زمانی

دستمو بگیر نذار اشتباه برم
جز در خونت تو بگو کجا برم
بی قرارتم ای همه قرار من تو
تو بی کسی هام عشق تو تبار من
عشق اول و آخر من سایه ی تو رو سر من
ای همه ی باور من ای کس و کارم به تو مدیونم به نگات
به همه عاشق کشی هات میذاره دل سر به هوات تا تو رو دارم

جای توی دله شکستس
اسمت کیلد همه درهای بستس وقتی دلم از زندگی سیره
یاد تو مرحم واسه دل های خستس
من سرگدونو ببین اشکای پنهونو ببین
غربت مهمونو ببین تو پناهم باش
دستای خالیمو ببین بی پرو بالیمو ببین
گرفته حالیمو ببین تکیه گاهم باش

آهنگ زیبای قاسم هنوز زندست از غلامرضا صنعتگر

متن آهنگ قاسم هنوز زنده ست غلامرضا صنعتگر

جان خود را فدای جانان کرد پهلوان مرد آسمانی ما
رستم دیگری به میدان زد از دل شاهنامه خوانی ما
او خودش یک تنه سپاهی بود زخمی از هر نبرد بر تن او
بی سلاح و زره به خط میزد نام پروردگار جوشن او
او که پا میگذاشت در میدان جبهه آرام میشد از عطرش
رنگ و بوی نماز مولا داشت گریه های شبانه وترش
گفتم از اوست هرچه ما داریم پرچمش را نمیدهیم از دست
ناگهان آسمان به حرف آمد حاج قاسم هنوز هم زندست

قاسم هنوز در شهر قاسم هنوز در خط
گرم نبرد در کوه گرم گذشتن از شط
قاسم هنوز با ماست در کوچه و خیابان
قاسم هنوز هم زندست ما را گواه قرآن
قاسم میان سنگر گرم دفاع مانده
قاسم همیشه با ما از صبح فتح خوانده
قاسم هنوز در فاو در سینه خطرهاست
قاسم هنوز زندست قاسم هنوز اینجاست
دانلود آهنگ غلامرضا صنعتگر قاسم هنوز زنده است

کوه بود و بلند بالاتر ماه بود و چقدر زیباتر
لب او محو ذکر یا زهرا چشم هایش به یاد مولا تر
بود در چشم های نافذ او مالک اشتر علی پیدا
در دفاع از حرم هنوز انگار بیقرار است حاج قاسم ما
سر بلندیم و تا ابد بالاست پرچم قاسم سلیمانی
ما سپاه رهایی قدسیم همه ره رهبر خراسانی
گفتم از اوست هرچه ما داریم پرچمش را نمیدهیم از دست
ناگهان آسمان به حرف آمد حاج قاسم هنوز هم زنده ست

قاسم هنوز در شهر قاسم هنوز در خط
گرم نبرد در کوه گرم گذشتن از شط
قاسم هنوز با ماست در کوچه و خیابان
قاسم هنوز هم زنده ست ما را گواه قرآن
قاسم میان سنگر گرم دفاع مانده
قاسم همیشه با ما از صبح فتح خوانده
قاسم هنوز در فاو در سینه خطرهاست
قاسم هنوز زنده ست قاسم هنوز اینجاست

احادیث در مورد مرگ

مرگ حقیقتی قطعی و غیرقابل انکار برای هر موجود زنده‌ای می‌باشد که خداوند چشیدن طعم آن را به عنوان یک قانون کلّی بیان نموده است. مرگ نخستين منزلگاه از منازل آخرت و آخرين منزل از منازل دنياست؛ خوشا به حال آن کسی كه به هنگام فرود آمدن در نخستين منزلگاه، مورد اكرام واقع گردد و در آخرين منزلگاه خود در دنیا نيكو مشايعت شود. در این مقاله احادیثی از بزرگان دین در مورد مرگ گردآوری شده است.

پیامبر اسلام (ص):
القبرُ أَوّلُ مَنزلٍ مِن مَنازلِ الآخرةِ
قبر آدمی اولین منزل از منازل آخرتی او است. (شهاب‌الاخبار، ص ٧٩)

امام صادق (ع):
گاهی انسان‌ها سال‌ها، ماه‌ها، روزها و ساعت‌ها را می‌شمرند اما یک زمانی هم باید نفس‌ها را بشمارند جایی که آخرین نفس می‌رسد دیگر آن زمان نه یک لحظه دیر و نه یک لحظه زود اتفاق می‌افتد، همان لحظه کوچ انسان شروع خواهد شد.

امام باقر (ع):
ای ابا عبیده! مرگ را زیاد یاد کن. چه هر انسانی آن را بسیار یاد کند نسبت به دنیا بی‌رغبت می‌شود.

امیرمومنان علی(ع):
عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِیَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَى الْمَوْتَى.
در شگفتم از کسی که مرگ را فراموش کرده در حالی که مردگان را می بیند. (نهج البلاغه؛حکمت 126)

رسول خدا (ص):
الْمَوْتُ رَيْحانَةُ الْمُؤْمِنِ.
مرگ دسته گل خوشبوى مؤمن است.

امام حسین (ع):
ما أَهوَنَ المَوتَ عَلى سَبیلِ نَیلِ العِزِّ وَإِحیاءِ الحَقِّ لَیسَ المَوتُ فى سَبیلِ العِزِّ إِلاّحَیاةً خالِدَةً وَلَیسَتِ الحَیاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ المَوتَ الَّذى لاحَیاةَ مَعَهُ؛
چه آسان است مرگى كه در راه رسیدن به عزّت و احیاى حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگى جاوید و زندگى ذلیلانه جز مرگ همیشگى نیست. (احقاق الحق، ج11، ص601)

امام على (ع):
اَلمَنِیَّةُ وَلاَ الدَّنِیَّةُ وَالتَّقَلُّلُ وَلاَ التَّوَسُّلُ؛
مرگ آرى امّا پستى و خوارى هرگز، به اندك ساختن آرى امّا دست سوى این و آن دراز كردن هرگز. (نهج البلاغه، حكمت 396 )

رسول اکرم (ص):
چنان كار كن كه گوئى هيچ وقت نخواهى مرد و چنان بيمناك باش كه گوئى فردا خواهى مرد.

امام زین العابدین(ع):

«لَمَّا اشْتَدَّ الاْمْرُ بِالحُسَیْنِ بْنِ عَلِّى بْنِ اَبى طالِب… کانَ الْحُسَیْنُ وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ تَشْرُقُ اَلْوانُهُمْ، وَ تَهْدَأُ جَوارِحُهُمْ، وَ تَسْکُنُ نُفُوسُهُمْ، فَقالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض اُنْظُرُوا لا یُبالى بِالْمَوْتِ!»: «هنگامى که کار بر امام حسین(علیه السلام)(روز عاشورا) سخت شد، او و بعضى از یارانش (لحظه به لحظه) چهره هایشان برافروخته تر، و اعضاى بدنشان آرام تر و خونسردیشان بیشتر مى شد. بعضى به بعضى دیگر گفتند: ببینید اینها اصلا اعتنائى به مرگ ندارند!»

امام حسن مجتبی(ع):
إِسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زادَكَ قَبْلَ حُلُول أَجَلِكَ.
برای سفرت، خود را آماده کن و توشة راهت را پیش از فرا رسیدن ساعت مرگ خود فراهم نما. (منتهی‌الآمال، «علمیة اسلامیه»، ج ١، ص ٢٣٣)

امام رضا(ع):
مَن ذَكَر المَوتَ وَ لَم یَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ استَهْزَأَ بِنَفسِه!
كسی كه از مردن یاد می‌کند ولی خود را برای آن آماده نمی‌کند در حقیقت خود را مسخره کرده است! (مواعظ عددیه، ص ٢٠٠)

منبع: بیتوته

فضیلت و متن دعای علقمه

دعای عَلْقَمه دعایی است که پس از زیارت عاشورا خوانده می‌شود. این دعا را صفوان بن مهران از امام صادق(ع) نقل می‌کند؛ اما از آنجا که در پی حدیث زیارت عاشورا که راوی‌اش علقمه است آمده، به نام «دعای علقمه» مشهور شده است. بعضی نیز آن را دعای بعد از زیارت عاشورا نامیده‌اند.این دعا را شیخ طوسی در مصباح المتهجد نقل کرده و محتوای آن، بیان مقام و فضیلت امامان(ع) است. این دعا در کتاب مفاتیح الجنان بعد از دعای زیارت عاشورا آمده است.

وجه نامگذاری دعای علقمه
بعضی از محققان این دعا را «دعای صفوان معروف به دعای علقمه» گفته‌اند و بعضی بدون نسبت دادن به راوی، آن را دعای بعد از زیارت عاشورا نامیده‌اند. به هر حال این دعا چون در پی حدیث زیارت عاشورا که راوی آن علقمه است آمده، به «دعای علقمه» شهرت یافته است.

مضامین دعای علقمه
دعای علقمه مشتمل بر معانی بلند و جامع حوایج دنیوی و اخروی به خصوص تولی و تبری است. خواننده در ابتدای این دعا، خداوند را با صفاتی یاد می‌کند، بعد خداوند را به پنج تن قسم می‌دهد و به خداوند توسل می‌جوید و ائمه را شفیع قرار می‌دهد. دعای علقمه مقام و فضیلت ائمه را بیان می‌کند و شخص مؤمن از خداوند می‌خواهد که به پیامبر(ص) و آل او صلوات بفرستد، حاجاتش را بر آورده سازد، از شر دشمنان نجات دهد،این زیارت را آخرین زیارت قرار ندهد و بین او و اهل بیت(ع) جدایی نیندازد.

منبع دعای علقمه
این دعا را شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد آورده است. در این کتاب آمده است چون صفوان بن مهران بعد از خواندن زیارت عاشورا دعای «یا الله یا الله یا الله، یا مجیب دعوة المضطرین…» را خواند، سیف بن عمیره گوید از صفوان سؤال کردم و گفتم علقمه بن محمد این دعا را برای ما از حضرت باقر(ع) روایت نکرد، بلکه همان زیارت (زیارت عاشورا) را حدیث کرد. صفوان گفت که با امام صادق(ع) به این مکان وارد شدم، پس بجا آورد مثل آنچه را که ما بجا آوردیم در زیارت، و دعا کرد به این دعا هنگام وداع بعد از اینکه دو رکعت نماز گذاشت، چنان‌که ما نماز گذاشتیم و وداع کرد چنان‌که ما وداع کردیم.

پس صفوان گفت که حضرت صادق(ع) به من فرمود که مواظب باش این زیارت را و بخوان این دعا را و زیارت کن به آن. پس به‌درستی که من ضامنم بر خدا برای هر که زیارت کند به این زیارت و دعا کند به این دعا از نزدیک یا دور اینکه زیارتش مقبول شود و سعیش مشکور و سلامش به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او قضا شود از جانب خدای تعالی به هر مرتبه که خواهد برسد و او را نومید برنگرداند.

ای صفوان یافتم این زیارت را به این ضمان از پدرم و پدرم از پدرش علی بن الحسین(ع) به همین ضمان و او از حسین(ع) به همین ضمان و حسین(ع) از برادرش حسن(ع) به همین ضمان و حسن از پدرش امیر المؤمنین(ع) با همین ضمان و امیر المؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) با همین ضمان و رسول خدا(ص) از جبرئیل با همین ضمان و جبرئیل از خدای تعالی با همین ضمان و به تحقیق که خداوند عز و جل قسم خورده به ذات مقدس خود که هر که زیارت کند حسین(ع) را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا قبول می‌کنم از او زیارت او را و می‌پذیرم از او خواهش او را به هر قدر که باشد و می‌دهم مسئلتش را پس بازنگردد از حضرت من با ناامیدی و خسار و بازش گردانم با چشم روشن به برآوردن حاجت و فوز به جنت و آزادی از دوزخ و قبول کنم شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند.

حضرت فرماید جز دشمن ما اهل بیت(ع) که در حق او قبول نشود، قسم خورده حق تعالی به این بر ذات اقدسش و گواه گرفته ما را بر آنچه که گواهی دادند به آن ملائکه ملکوت او پس جبرئیل گفت: یا رسول الله خدا فرستاده مرا به سوی تو به جهت سرور و بشارت تو و شادی و بشارت علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از اولاد تو علیهم السلام تا روز قیامت پس مستمر و پاینده باد مسرت تو و مسرت علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان علیهم السلام و شیعه شما تا روز رستاخیز پس صفوان گفت که حضرت صادق(ع) به من فرمود‌ای صفوان هر گاه روی داد از برای تو به سوی خدای عز و جل حاجتی، پس زیارت کن به این زیارت از هر مکانی که بوده باشی و بخوان این دعا را و بخواه از پروردگار خود حاجتت را که برآورده شود از خدا و خدا خلاف نخواهد فرمود وعده خود را بر رسول خود به جود و امتنان خویش و الحمد لله.

برای خواندن دعای علقمه اینجا کلیک کنید

احادیثی درباره نگاه به نامحرم

در این مقاله میخواهیم احادیثی پیرامون نگاه به نامحرم از اهل بیت (ع) ذکر کنیم.

1.رسول خدا (ص) فرمود: نگاه به نامحرم تیری از تیرهای زهرآلود شیطان است. هرکس از ترس خدا آنرا ترک نماید, خداوند ایمانی به او میبخشد که شیرینی آنرا در دل خویش بیابد.(بحارالانوار,ج104,ص38)

2.رسول خدا (ص) فرمود: هر کس چشمان خود را از نگاه حرام به زنی پر کند, خداوند بزرگ و بلند مرتبه در روز قیامت چشمان او را با میخ های آتشین پر کرده و از آتش انباشته میسازد تا حساب مردم به پایان رسد, آنگاه دستور میدهد که او را به جهنم ببرند.(بحارالانوار,ج73,ص366)

3.حضرت زهرا (س) فرمود: بهترین چیز برای زنان این است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز به آنها ننگرند.(بحارالانوار,ج104,ص36)

4.امام صادق (ع) فرمود: هرکس نگاهش به زن نامحرمی بیفتد و فورا چشم خود را به سمت آسمان کند یا آنرا فرو ببندد, چشم خود را برهم نمی زند مگر اینکه خدای بزرگ و بلند مرتبه از حوریان بهشتی به ازدواج او درآورد.(بحارالانوار,ج104,ص37)

5.امام صادق (ع) فرمود: هیچ کس به چیزی محکمتر از فروبستن چشم از گناه چنگ نزده است, زیرا چشم از محرمات الهی بسته نمی گردد مگر آنکه قبلا عظمت و جلال خداوند را در دل خویش مشاهده کرده باشد.(بحارالانوار,ج104,ص41)

6.امام علی (ع) فرمود: فروبستن چشم ها از نامحرم بازدارنده خوبی از شهوت ها و خواهش های نفسانی است.(غررالحکم,ص394)

7.رسول خدا (ص) فرمود: برای هر عضوی از بدن بهره ای از زنا است و زنای چشم نگاه به نامحرم است.(بحارالانوار,ج104,ص38)

8.امام علی (ع) فرمود: چشم ها جلودار فتنه ها هستند.(غررالحکم,ص51)

9.رسول خدا (ص) فرمود: هرکس چشم های خود را از نگاه به نا محرم پر کند, خداوند در روز قیامت چشم های او را از آتش پر میکند مگر آنکه توبه کند و برگردد.(بحارالانوار,ج76,ص334)

10.رسول خدا (ص) فرمود: چشمان خود را از گناه فرو ببندید تا شگفتی ها را ببینید.(بحارالانوار,ج104,ص41)

11.رسول خدا (ص) فرمود: خشم خداوند بزرگ و بلند مرتبه بر زنی که چشم خود را از نگاه به غیر شوهر خود یا کسی که محرم او نیست پر کند شدید است.(بحارالانوار,ج76,ص366)

12.امام علی (ع) فرمود: هرکس چشم خود را رها کند اندوهش بسیار گردد.(بحارالانوار,ج77,ص286)

13.امام صادق (ع) فرمود: هر چشمی روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از دیدن آنچه خداوند حرام کرده بر هم نهاده شده است و … .(اصول کافی,ج2,ص482)

14.امام علی (ع) فرمود: فروبستن چشم از محرمات الهی, برترین عبادت است.(جامع الاحادیث الشیعه,ج13,ص323)

15.رسول خدا (ص) فرمود: ای مردم! نگاه به نامحرم از شیطان است, هرکس چنین نگاهی برایش پیش آمد به نزد همسر خود برود.(من لا یحضره الفقیه,ج4,ص19)

16.امام علی (ع) فرمود: هر کس فردی از شما زنی را دید و به شگفت آمد به نزد همسرش برود, زیرا نظیر آنچه دیده است در همسر خود او نیز هست, پس شیطان را به دل خود راه ندهد و چشم خود را از آن زن برگرداند, و اگر همسر ندارد دو رکعت نماز بخواند و بسیار حمد خدا گوید و بر پیامبر و آل او صلوات فرستد و آنگاه از خداوند درخواست کند که از فضل خویش همسری عطایش فرماید, خداوند نیز از روی مهر و عطوفت خود نیاز او را برطرف میسازد.(بحارالانوار,ج10,ص115)

منبع: سایت کاروان صادقیه

احادیثی در مورد صلوات

حضرت باقر و یا حضرت صادق علیهما السلام میفرمایند:
سنگینترین عملی كه روز قیامت در ترازوی اعمال قرار داده میشود، صلوات بر محمد و اهلبیت گرامی ایشان علیهم السلام است.

حضرت امام هادی علیه السلام فرمودند:
خدای متعال حضرت ابراهیم (عَلَی نَبِینا وآلهِ وعلیه السلامُ) را دوست و خلیل خود انتخاب کرد، به خاطر آنکه ایشان بر محمد و اهل بیت گرامیش علیهم السلام بسیار صلوات میفرستاد.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
كسی كه در نوشته ها صلوات بر من را بنویسد، تا زمانی كه نام من در آن نوشته باشد فرشتگان برای او استغفار میكنند.

حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
هرگاه كسی از شما دست به دعا برداشت، پس دعایش را با صلوات آغاز نماید؛ زیرا صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله دعایی پذیرفته شده است و خدای متعال برتر از آن است که بخشی از دعا را قبول کرده و بخش دیگر از آن را ردّ نماید.

حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
كسی كه یك مرتبه با نیت [پاك و پسندیده] و با اخلاص کامل صلوات بر پیامبر و خاندان گرامیشان بفرستد، خدای متعال یکصد حاجت او را برآورده میكند: سی حاجت از حوائج دنیا، و هفتاد حاجت از حوائج آخرتش را.

حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
چون نام پیغمبر برده شود، بسیار بر او صلوات بفرستید؛ زیرا هر که یک مرتبه بر پیامبر صلوات بفرستد خدای متعال هزار مرتبه به همراه هزار گروه از ملائکه بر او درود میفرستد و هیچ مخلوقی از آفریدههای الهی باقی نمیماند مگر آنکه – به خاطر صلواتِ خدا و ملائکه – بر آن بنده صلوات میفرستد،[حال] پس اگر کسی در فرستادنِ صلواتِ با این فضیلت میل و رغبتی پیدا نکند، او شخصی نادان و فریب خورده(ی شیطان) بوده، و خدا و رسول و اهل بیت رسولش از چنین شخصی بیزارند.

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
هر که بعد از نماز صبح و ظهر (در روز جمعه و در سایر ایّام هفته) بگوید: ألّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم نمیمیرد تا آنکه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را درک کند.

پیامبر اسلام صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ فرمودند:
هر که از روی محبت و دوستی نسبت به من، هر روز سه مرتبه و هر شب سه مرتبه صلوات فرستد، خداوند بر خود لازم نموده است که از گناهان آن شب و روز او درگذرد.

گلی را به حضرت صادق علیه السلام تقدیم کردم. حضرت آن را گرفته، بوئیدند و بر دیدگانشان نهادند، آن گاه فرمودند: هر گاه کسی گُلی را بگیرد و آن را ببوید و بر چشمانش بنهد و بگوید: ألّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ پیش از آن که آن گل را بر زمین قرار گیرد، گناهانش آمرزیده میشود.

پیامبر اسلام صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ فرمودند:
هر کسی که پایانِ گفتارش صلوات بر من و علی بن أبی طالب علیهما السلام باشد داخل بهشت خواهد شد.

عبد السلام بن نعیم به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد:
به داخل كعبه رفتم و دعایی به خاطرم نیامد جز صلوات بر محمّد و آل محمّد، حضرت فرمودند: بدان که هیچ کس عملی برتر و با فضیلتتر از عمل تو را انجام نداده است.

از شامگاه پنجشنبه و شب جمعه، فرشتگانی با قلمهایی از طلا و لوحهایی از نقره، از آسمان به سوی زمین میآیند و تا غروبِ روز جمعهِ ثواب هیچ عملی را نمینویسند به جز صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
جبرئیل نزد من آمد و عرض کرد: کسی نیست که بر شما صلوات بفرستد مگر آن که هفتاد هزار فرشته بر او صلوات میفرستند، و هر که هفتاد هزار فرشته بر او صلوات فرستد از اهل بهشت خواهد بود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
نزدیکترین شما به من در روز قیامت، کسانی هستند که در دنیا بیشتر از دیگران بر من صلوات فرستند.

در شب معراج، پیامبر صلی الله علیه و آله فرشتهای را دیدند که مقدارِ قطرات باران را محاسبه میکرد، آن فرشته عرض کرد: ای رسول خدا، حساب و شمارشی است که من با تمامِ توانِ خود، نمیتوانم آن را شمارش کنم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: آن چه حسابی است!؟
فرشته گفت: هر گاه گروهی از امّت شما در جایی جمع شوند و پس از شنیدن نامتان بر شما صلوات فرستند، من از محاسبه ثوابِ آنان عاجزم.

پیامبر گرامی اسلام صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ فرمودند:
نوزادانتان را به خاطر گریههایشان نزنید؛زیرا گریه آنان در چهار ماه اوّل شهادت به یگانگی خدای متعال، در چهار ماه بعد صلوات بر پیامبر و خاندان گرامی آن حضرت، و در چهار ماه دیگر دعا برای پدر و مادرشان میباشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در فضیلت ماه مبارک رمضان فرمودند:
هر کس که در این ماه بر من زیاد صلوات فرستد، خدای متعال کفّه حسنات او را سنگین میکند در آن روزی که کفّه حسنات همه سَبک و خالی باشد.

مطالب مرتبط:

بهترین ذکر چیست؟

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

بزرگ ترین عارفان جهان

در این مقاله میخواهیم درباره بزرگ ترین عارفای جهان در طول تاریخ با هم صحبت کنیم. از نظر بسیاری از فلاسفه و علما, عرفای کامل و واقعی را می توان بزرگ ترین

انسان آن روزگار بعد از معصومین و انبیا دانست. ما ده تا از کامل ترین عرفای تاریخ جهان را بر اساس وقایع , شواهد و نظرهای دیگران رتبه بندی کردیم تا با این افراد که

بعضا گمنام ولی بزرگ و صاحب کرامت هستند آشنا شوید.

ده تا از بزرگ ترین عرفای جهان از آخر به اول:

10. شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی

شیخ حسنعلی اصفهانی (مقدادی اصفهانی) که به خاطر سکونت سالهای پایانی عمر در روستایی بنام نخودک در نزدیکی مشهد، مشهور به شیخ حسنعلی نخودکی بود، (زاده: ۱۲۴۱ اصفهان – درگذشت: ۷ شهریور ۱۳۲۱هجری شمسی، مشهد) فقیه، فیلسوف و از عرفا و اخلاقیون بزرگ شیعه در سده ۱۴ هجری است.

پدر حسنعلی به منظور تربیت عرفانی، وی را نیز نزد مرشدش برد و از او خواست تا تربیت و مراقبت از وی را برعهده بگیرد. حسنعلی از هفت سالگی تا یازده سالگی زیر نظر محمدصادق تخت‌فولادی به ریاضت‌های شرعی مشغول شد.

پولادی و به طبع آن نخودکی‌ها از جمله پیروان طریقت چشتیه که از جمله سلسله‌های تصوف در شبه قاره هند بوده‌اند. سلسله چشتیه منسوب به خواجه معین الدین چشتی است (چشت قریه‌ای است از قراءِ هرات). خواجه معین الدین حسن چشتی سنجری اجمیری پس از سید علی هجویری صاحب کتاب مشهور «کشف المحجوب» به قاره هند رو آورد.

در سال ۱۲۹۰ه‍.ق محمدصادق تخت‌فولادی درگذشت و حسنعلی ۳ سال دیگر نیز به ریاضت پرداخت، چنان‌که شب‌ها تا صبح بیدار می‌ماند و هر روز، روزه می‌گرفت.

9. سید عبدالکریم رضوی کشمیری

سیدعبدالکریم رضوی کشمیری (۱۳۰۳-۱۳۷۸ش) از عارفان شیعه و از شاگردان سید علی آقا قاضی طباطبایی و سید هاشم حداد است. «شرح کفایة الاصول» از آثار او است. وی در سال ۱۳۷۸ شمسی درگذشت و در حرم حضرت معصومه(س) مدفون شد.

حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری قدس سره می فرمودند: در نجف اشرف به خاطر ریاضت های شرعی و حشر و نشری که با اولیای خدا داشتم، چشم برزخی من باز شده بود و صورت برزخی اشخاص را می دیدم. بسیاری از افراد سرشناس که برای آنها احترام فوق العاده ای قائل بودم، صورت های برزخی ناخوشایندی داشتند و دیدن آنها بسیار آزارم می داد.

8. محمدجواد انصاری همدانی

وی در ابتدا گرایشی به عرفان نداشت، روزی در دوران طلبگی در همدان می‌شنود که عارفی در لباس اهل علم به همدان آمده و عده‌ای دور وی جمع شده‌اند. وی به قصد ارشاد او هوادارنش وارد جلسه می‌شود و حدود ۲ ساعت سخنرانی می‌کند که «غیر از راه شرع راه دیگری نیست و اگر باشد انحراف محض است.» عارف در پایان سخنان وی نگاهی به او کرده و به او می‌گوید: «به زودی تو خود آتشی به دل سوختگان عالم خواهی زد!» پس از این رویداد تحولی در درون وی ایجاد می‌شود و برای یافتن پیر و مرشد و راهنمایی در مسیر عشق الهی عموماً از مردم کناره گرفته بارها برای دعا و تضرع در سرما و گرما راهی بیابان می‌شود یا به زیارت حرم حضرت فاطمه معصومه به قم می‌رفت که نهایتاً پس از توسلات مکرر فتح بابی از توسل به پیامبر اسلام برای وی حاصل می‌گردد و به درجه‌ای می‌رسد که سید علی قاضی دربارهٔ وی می‌گوید: «ایشان در این راه استادی نداشته و توحید را مستقیماً از خدا گرفته‌ است.»

حالات و سوز و گداز عرفانی‌اش سبب شد تا از سوی برخی تکفیر شود، شیخ عبدالکریم حائری (استادش) به وی توصیه می‌کرد که حالاتش را کتمان کند. این دوران که از حدود ۲۸ سالگی وی آغاز می‌شود با بی‌قراری و التهاب تا حدود ۴۰ سالگی‌اش ادامه می‌یابد تا به آرامش می‌رسد.

7. سید ابوالحسن موسوی اصفهانی

سید ابوالحسن موسوی مدیسه‌ای اصفهانی (۱۲۸۴–۱۳۶۵ ق) از مراجع تقلید بزرگ شیعه امامیه بود . وی بعد از درگذشت عبدالکریم حائری یزدی، مرجعیت عامه شیعه را بر عهده داشت و شاگردان زیادی پرورش داد.

شیخ عبدالنبی اراکی نقل می‏کند: «به قصد دیدار حضرت حجت (عج)، ختمی را در بیابان سهله آغاز کردم. همین که ختم به پایان رسید، سیدی پیدا شد و از من پرسید: «با من کاری داشتید؟» گفتم: «نه! من منتظر شخص بزرگی هستم.» سید تبسمی کرد و رفت.

ناگاه در دلم خطور کرد که نکند این سید همان آقا امام زمان (عج) باشد. در پی‏ اش دویدم، دیدم وارد یکی از کوخ‏ های عربی شد. در کوخ را زدم و پس از اجازه وارد شدم. حضرت فرمود: « بیایید و بنشینید!» اطاعت کرده، رو به روی ایشان نشستم. مسائل مشکلی در ذهن داشتم که می‏خواستم از آقا بپرسم اما هر چه به ذهنم فشار آوردم چیزی به خاطرم نیامد. با شرمندگی اجازه مرخصی گرفتم و خارج شدم.

هنوز چند قدمی نرفته بودم که مشکلاتم یادم آمد. لذا برگشتم و دوباره در زدم. خادمی در را گشود و گفت: «آقا نیستند و هر وقت نباشند، فورا نایب خاص‏ شان در جای ایشان ظاهر می‏شود، اجازه خواستم تا به خدمت نایب‏ شان برسم. همین که وارد شدم دیدم در جای آقا امام زمان‏(عج) سید ابوالحسن اصفهانی نشسته است.

ایشان با لبخند فرمود: «حالت چطور است؟» گفتم: «الحمدالله!» و بعد همه مسائل خود را مطرح کردم و ایشان بدون تامل جواب مسئله را با نشانه و سند می‏ داد. پس از گرفتن پاسخ دست ایشان را بوسیده مرخص شدم.

6. سید محمدحسین طباطبایی

سید محمد حسین طباطبایی (زاده ۱۲۸۱ تبریز – درگذشته ۲۴ آبان ۱۳۶۰ قم) معروف‌به علامه طباطبایی روحانی، عارف، فیلسوف و نویسنده ایرانی بود. وی از مراجع تقلید شیعه و از مدرسان حوزه علمیه قم بشمار می‌آمد، که از شاگردان وی می‌توان به مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی، سیدعلی خامنه‌ای، ناصر مکارم شیرازی، محمدرضا مهدوی کنی و محمدتقی مصباح یزدی اشاره کرد. تفسیر المیزان، نهایةالحکمة، شیعه در اسلام و اصول فلسفه و روش رئالیسم از آثار اوست.

استاد علامه طباطبایی می فرماید: روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت وبرای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همینکه خواستم به او توجه کنم یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. پس آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم، پس آن حوریه بهشتی رنجیده شد و رفت و من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می افتد، از رنجش آن حوریه متاثر می شوم!

5. حسن حسن زاده آملی

حسن حسن‌زاده آملی (حسن طبری آملی) مشهور به علامه حسن‌زاده آملی (زادهٔ ۱۳۰۷، ایران، آمل، مازندران)، فیلسوف متأله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی است. وی را علامه ذوالفنون و علامه دهر نیز می‌نامند و وی در ادبیات، علوم غریبه، ریاضی، هیئت و طب تبحر و از خود اشعار حکیمانه‌ای نیز دارد. وی به غیر از زبان فارسی و زبان مازندرانی به زبان فرانسوی و عربی نیز تسلط دارد. اشعاری نیز به زبان‌های فارسی، طبری و تازی سروده‌است.

استاد وی علامه طباطبایی دربارهٔ او گفته‌است: «حسن‌زاده را کسی نشناخت جز امام زمان». مکاشفه: «در عنفوان جوانی و آغاز درس زندگانی که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و تهجد عزمی راسخ و ارادتی ثابت داشتم؛ در رؤیای مبارک سحری به ارض اقدس رضوی تشرف حاصل کردم و به زیادت جمال دل‌آرای ولی‌الله اعظم، ثامن الحجج، علی بن موسی الرضا – علیه و علی آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء – نائل شدم …»
خلع بدن: «در سحر شب یکشنبه ۵ مردادماه ۱۳۴۸ بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح در اربعینی که ذکر جلاله «الله» را هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص داشتم، بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن طوری به صدا درآمد و می‌لرزید، آن چنان صدایی که مثلاً تراکتور روی سنگ‌های درشت و جاده ناهموار می‌رود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد ولی در بدنی مثل بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت…»

4. محمدتقی بهجت فومنی

محمدتقی بهجت فومنی (زادهٔ ۲ شهریور ۱۲۹۵ در فومن – درگذشتهٔ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ در قم)، از عرفای نامدار و از مراجع تقلید سرشناس شیعه دوازده‌امامی بود. او از شاگردان محمدحسین غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی) و سید علی قاضی بود و از جانب سید علی قاضی لقب فاضل گیلانی گرفته بود. وی در ۹۳ سالگی در قم درگذشت و پس از اقامه ی نماز توسط آیت الله جوادی آملی در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.

نظر روح‌الله خمینی دربارهٔ وی به نقل از مصباح آمده‌است: «مرحوم آقا مصطفی (ره) از پدرشان مرحوم امام (ره) نقل می‌کرد: آقا معتقدند جناب آقای بهجت دارای مقامات معنوی بسیار ممتازی هستند.»

علامه طباطبایی: «ایشان (بهجت) عبد صالح است.»

بهاء الدینی: «الآن ثروتمندترین مرد جهان (از جهت معنوی) آقای بهجت است.»

امجد: «ایشان از مفاخر عصر ما هستند، کسانی که کم و بیش با ایشان آشنایی دارند می‌دانند که در یک اوج بالایی از علم و معنویت قرار دارند… بنده معتقدم آقای بهجت در علم و معنویت نظیر ندارد. به تعبیر دیگر: ایشان فرشته روی زمین هستند.»

علامه محمدتقی جعفری: اینکه در روایات آمده‌است که «هر کس عالمی را در چهل روز زیارت نکند، مات قلبه (قلبش می‌میرد).» و همچنین «زیارة العلماء احبّ إلی الله تعالی من سبعین طوافاً حول البیت: زیارت علماء در نزد خدا محبوبتر از هفتاد بار طواف نمودن در گرد خانه (خدا) می‌باشد.» مصداق بارز «علما» بهجت هستند. صرف دیدن و ملاقات کردن ایشان خود سر تا پا موعظه است. من هر وقت ایشان را می‌بینم تا چند روز اثر این ملاقات در من باقی است، و در واقع هشدار دهنده برای ما می‌باشد.

3. شیخ جعفر مجتهدی تبریزی

شیخ جعفر مجتهدی (زاده ۱ بهمن ۱۳۰۳، تبریز-درگذشته ۶ بهمن ۱۳۷۴، مشهد) از عارفان و سالکان پارسا و وارسته به شمار می‌آید که به گونه‌ای خاص از دیگران متمایز بود. او که در نهایت سادگی زندگی می‌کرد و توسل به ائمه اطهار(ع) از ممتازترین و منحصر به‌فردترین ویژگی‌های شخصیتی وی محسوب می‌شد.

علامه سید محمد حسین طباطبایی صاحب تفسیر شریف المیزان، پیرامون شخصیت حاج شیخ جعفر آقا مجتهدی می گوید: جناب مجتهدی بسیار بزرگوار هستند و من در باطن با ایشان هستم، ایشان ازطیّ الزمان هم برخوردار هستند. طیّ الزمان؛ قدرت سیر در زمان های گذشته و آینده، ایضاً سیر طولی و عرضی در ازمنه مذکور و سیر عرضی در زمان حال و به طور کلّی سیر در مقوله زمان …به واسطه قدرت و غلبه روحی بر آن، که حضرت آقای مجتهدی به لطف حضرت مولا از این موهبت برخوردار بودند.

سید عبدالکریم رضوی کشمیری در مورد ایشان میفرماید: جعفر آقا و ما ادراک ما جعفر آقا! من آیت الله قاضی و سید هاشم حداد و بسیاری از اولیا را درک کرده ام. همه آنهایی که درک کرده ام یک طرف شیخ جعفر مجتهدی تبریزی یک طرف! او را با هیچ کس مقایسه نکنید حساب او از بقیه جداست.

2. سید علی قاضی طباطبایی

سید علی قاضی طباطبایی (۱۳۲۵–۱۲۴۸ خورشیدی/ ۱۳۶۶–۱۲۸۵ قمری)، فقیه، حکیم و عارف شیعه سده سیزده و چهارده خورشیدی بود. در حدود سال ۱۳۵۶ خورشیدی هنگام دفن دختر سید علی قاضی در کنار قبر پدرش مشخص می‌گردد که بدن پدرش پس از حدود چهل سال هنوز تازه است و متلاشی نشده است.

سید علی قاضی در تفسیر قرآن و معانی آن مهارت داشت و علامه طهرانی از قول علامه طباطبائی (از شاگردان سید علی قاضی) می‌گوید:

«ما هر چه داریم از قاضی داریم. … قاضی در تفسیر قرآن کریم ید طولایی داشت و این سبک تفسیر آیه به آیه را قاضی به ما تعلیم دادند و ما در تفسیرالمیزان، از مسیر و روش ایشان پیروی می‌کنیم. ایشان در فهم معانی روایات وارده از ائمه معصومین علیهم السلام ذهن بسیار باز و روشنی داشتند و ما طریقه فهم احادیث را که فقه الحدیث گویند از ایشان آموخته‌ایم.»

سید هاشم حداد، از عرفای معاصر و شاگرد سید علی قاضی، دربارهٔ او می‌گوید:

«از صدر اسلام تاکنون عارفی به جامعیت قاضی نیامده‌است. … آقای قاضی یک عالمی بود که از جهت فقاهت بی‌نظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بی‌نظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآنی بی‌نظیر بود، حتی، از جهت تجوید و قرائت قرآن؛ و در مجالس فاتحه‌ای که احیاناً حضور پیدا می‌نمود، کمتر قاری قرآن بود که جرات خواندن در حضور وی را داشته باشد، چرا که، اشکال‌های تجویدی و نحوهٔ قرائتشان را می‌گفت.»

سید ابراهیم خسروشاهی از علامه طباطبائی نقل می‌کردند که:

«کتابهای معقول را خواندم ولی وقتی خدمت سید علی آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم!»

1. ابن عربی

محی‌الدین محمّد بن علی بن محمّد بن عربی طائی حاتمی (۲۶ ژوئیه ۱۱۶۵–۱۶ نوامبر ۱۲۴۰ میلادی) معروف به محیی‌الدین ابن عربی، شیخ اکبر، سلطان‌العارفین و کبریت احمر پژوهشگر، فیلسوف، عارف و شاعر مسلمان اهل اندلس بود.

ورود رسمی ابن عربی به تصوف در سنّ ۲۱ سالگی یعنی در سال ۵۸۰ ه‍.ق) روی‌داد، ولی او به‌زودی و در زمانی اندک بلندآوازه گردید، و مشایخ زمانش به دیدار او شتاب نمودند. محیی‌الدّین آثاری گران‌سنگ و پرارزش در شاخه‌های مختلف حکمت و علم پدیدآورد، تصوف را به نوعی به فلسفه تبدیل کرد، و در نوشته‌هایش عقاید و باورهای بسیاری از مکاتب را تبیین و تفسیر نمود.

در نگاه دیگران

ملاصدرا:

منشأ دیگر تحول دینی در جهان اسلام به حتم عارف کبیر ابن عربی است، که واضع عرفان نظری در جهان اسلام است که به عقیده حقیر [ملاصدرا] اگر باعث رنجش اهل فلسفه نشود مقامی عظیم تر از بوعلی و فارابی دارد.

سید علی قاضی:

از میان عرفا و واصلان کوی حقیقت، محیی الدین بن عربی در معرفت نفس و شهود باطنی فردی بی‌نظیر بود. بعد از مقام نبوت در میان رعیت احدی در معارف عرفانی و حقایق نفسانی در حد محیی الدین عربی نیست و کسی به او نمی‌رسد.

علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان:

در اسلام هیچ‌کس نتوانسته‌است یک سطر مانند محیی الدین [ابن عربی] بیاورد.

حسن‌زاده آملی:

فصوص و فتوحات [کتب ابن عربی] را باید از کرامات خاص به او [ابن عربی] دانست: ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ (این نعمت خداست که به هر که خواهد ارزانیش می‌دارد).

جوادی آملی:

محیی الدین [ابن عربی] در بین معاریف اهل عرفان بی‌همتا و در عمودین زمان خویش (از گذشته تا کنون) بی‌نظیر می‌باشد. بسیاری از مبانی حکمت متعالیه وامدار عرفانی است که ابن عربی پایه‌گذار نامدار آن می‌باشد.

مرتضی مطهری:

مظهر و نماینده کامل عرفان اسلامی، که عرفان را به صورت یک علم مضبوط درآورد و پس از او هر کس آمده تحت تأثیر شدید او بوده‌است، محیی الدین ابن عربی است.

مطالب مرتبط:

آیا انیشتین مسلمان و شیعه شد؟

نماز حاجت مجرب از امام صادق(ع)

بهترین فوتبالیست های تاریخ

منابع توضیحات: ویکی پدیا, عقیق , molayebikasan.blogfa.com

اعمال شب بیست و سوم رمضان

الف ـ تأكيد بر غسل.به نقل از بريد بن معاويه : « ديدم امام صادق عليه السلام در شببيست و سوم از ماه رمضان غسل كرد: يك بار در اوّل شب ، يك بار هم در آخر آن .»

ب ـ تأكيد بر شب زنده دارى

1- امام على عليه السلام:

« پيامبر خدا در دهه آخر ماه رمضان ، بستر خود را جمع مى كرد و كمرش را مى بست و شب بيست و سوم ، خانواده خود را بيدار مى كرد.

و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب مى پاشيد ».

2- دعائم الإسلام: فاطمه عليهاالسلام نمى گذاشت كه كسى از خانواده اش در آن شب (شب بيست و سوم) بخوابد و [ خواب] آنان را با كم خوردن درمان مى كرد و از روز براى آن شب ، آماده مى شد و مى فرمود: «محروم ، كسى است كه از خير آن بى بهره بماند».

3- الإقبال ـ به نقل از جميل و هشام و حفص ـ :

« امام صادق عليه السلام به سختى بيمار شد. چون شب بيست و سوم فرا رسيد ، به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود.»

ج ـ تأكيد بر صد ركعت نماز

1- امام باقر عليه السلام: « هر كس شب بيست و سوم ماه رمضان را زنده بدارد و در آن صد ركعت نماز بخواند ، خداوندْ در زندگى اوگشايش مى دهد و كار دشمنان او را خود بر عهده مى گيرد و او را از غرق شدن ، زير آوار ماندن ، سرقت ، و از شرّ دنيا مصون مى دارد و وحشت نكير و منكر را از او بر مى دارد ، و او در حالى از گور خويش بيرون مى آيد كه نورش بر اهل رستاخيز مى تابد ، و نامه عملش را به دست راستش مى دهند و رهايى از آتش و عبور بر صراط و ايمنى از عذاب را براى او مى نويسند و بدون حساب وارد بهشت مى شود و در بهشت ، از همنشينان پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان قرار داده مى شود و آنان چه نيكو همنشينانى اند!

2- امام صادق عليه السلام: « مستحب است در آن شب صد ركعت نماز خوانده شود ، در هر ركعت: يك بار «حمد» و ده بار سوره «قل هو اللّه أحد».

د ـ تأكيد بر زيارت امام حسين عليه السلام

1- امام رضا عليه السلام:

كسى كه در ماه رمضان ، امام حسين عليه السلام را زيارت مى كند ، مواظب باشد كه نزد قبر آن امام بودن را در شب جُهَنى از دست ندهد ،و آن ، شب بيست و سوم است؛ شبى كه اميد است شب قدر باشد.

2- امام جواد عليه السلام: « هر كس در شب بيست و سوم ماه رمضان ، امام حسين عليه السلام را زيارت كند ـ همان شبى كه اميد است شب قدر باشدو در آن شب ، هر كار حكمت آميزى فيصله مى يابد ـ روح هاى بيست و چهار هزار فرشته و پيامبر با او مصافحه مى كنند ، كه همگى از خداوندْ اذن مى گيرندكه آن شب ، حسين عليه السلام را زيارت كنند. »

ه ـخواندن سوره هاى عنكبوت ، روم و دُخان

امام صادق عليه السلام ـ خطاب به ابو بصير ـ :

« هر كس دو سوره عنكبوت و روم را در ماه رمضان ، در شب بيست و سوم بخواند ، به خدا قسم ـ اى ابو محمّد ـ او از اهل بهشت است و هرگز در اين سخن استثنا نمى كنم و نمى ترسم كه خداوند ، در اين سوگند گناهى بر من بنويسد.

اين دو سوره نزد خداوند ، جايگاهى والا دارند.»

الإقبال: و از اعمال افزون در شب بيست و سوم ، خواندن سوره دُخان در آن شب و در هر شب است… .

و ـ خواندن هزار بار سوره قدر

سيّد ابن طاووس ـ در الإقبال ـ :از قرائت قرآن در اين شب [ قرائتِ] هزار بار سوره «إنّا أنزلناه» است. روايتى براى اين ، در شب اوّل ، به صورت كلّى (براى همه ماه) گذشت. اختصاص خواندن اين سوره در اين شب نيز با سندهاى چندى از امام صادق عليه السلام براى ما روايت شده است ،كه فرمود: «اگر كسى در شب بيست و سوم ماه رمضان ، هزار بار سوره إنّا أنزلناه بخواند ، صبح خواهد كرد ، در حالى كه يقين او ، با اعتراف به آنچه مخصوص ماست ، استوار خواهد بود و اين نيست ، مگر به سبب آنچه در خواب خود مى بيند».

ز ـ دعا براى امام زمان عليه السلام

مصباح المتهجّد ـ به نقل از محمّد بن عيسى ، با سدر شب بيست و سوم ماه رمضان ، اين دعا در حال سجود ، ايستاده ، نشسته و در هر حال و در همه ماه و هر گونه و هر وقت از روزگارت كه ممكن شود ، مكرّر خوانده مى شود. پس از ستايش خداى متعال و درود بر پيامبر ، محمّد صلى الله عليه و آله ، مى گويى :

«خداوندا! در اين ساعت و در هر ساعت ، براى ولىّ خود ، … پسر … (حجة بن الحسن ع) ، سرپرست و نگهبان و پيشوا و ياور و راهنما و چشم باش ،تا آن كه او را در زمين خود ، با اطاعت و رغبت مردم ساكن سازى و وى را در آن به مدّت طولانى بهره مند گردانى!».

فضيلت و آداب روز قدر

الإقبال ـ به نقل از هشام بن حكم ، از امام صادق : روزِ شب قدر ، مثل شب قدر است.

امام صادق عليه السلام:شب قدر ، در هر سال ، هست و روز شب قدر ، مثل شب قدر است.

امام صادق عليه السلام: صبح روز شب قدر ، مثل شب قدر است. پس ، عمل و تلاش كن .

التماس دعا

شفای شاعر ایرانی توسط امام حسن(ع)

میرزا محمد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفی سال ۱۲۶۲هجری.قمری در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود . علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقاع، ریحان، تعلیق و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است.

از جمله، اینکه ۶۷ قرآن به خط زیبای خود نوشته است. بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا اینکه به کلی نابینا می شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل ایشان می شود. شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین(ع) مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمت را شفا دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا علیها السلام حاضر گردیده، می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی، اول از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است.

صبح آن روز وصال شیرازی شروع کرد دور خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن:

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد

آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد

نیمه دوم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد:

خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت

دل را تهی زخون دل چند ساله کرد

زینب کشید معجر و آه از جگر کشید

کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد

منبع: افکار نیوز

فضیلت و متن دعای مجیر

خواص خواندن دعای مجیر و متن دعای مجیر با ترجمه

دعای مجیردر بین دعاها از جایگاه بلندی برخوردار است و از حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله روایت شده و دعایی است که جبرئیل برای آن‏ حضرت هنگامی که در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند آورد و کفعمی در«بلد الامین»و«مصباح»این دعا را ذکر نموده و در حاشیه آن به فضیلت آن اشاره کرده،از جمله اینکه هر که این دعا را در«ایام البیض»[روزهای سیزدهم و چهارهم و پانزدهم]ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده می‏شود،هرچند به عدد دانه‏های باران و برگهای درختان و ریگهای بیابان باشد.و خواندن آن برای شفای‏ بیمار و ادای دین و بی‏نیازی و توانگری و رفع غم و اندوه سودمند است.و دعا این است:دعای مجیر

بِسْمِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‏اش همیشگی است‏

سُبْحَانَکَ یَا اللَّهُ تَعَالَیْتَ یَا رَحْمَانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَحِیمُ تَعَالَیْتَ یَا کَرِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَلِکُ تَعَالَیْتَ یَا مَالِکُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قُدُّوسُ تَعَالَیْتَ یَا سَلامُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُؤْمِنُ تَعَالَیْتَ یَا مُهَیْمِنُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَزِیزُ تَعَالَیْتَ یَا جَبَّارُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُتَکَبِّرُ تَعَالَیْتَ یَا مُتَجَبِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

منزّهی تو ای خدا،بلندمرتبه هستی ای بخشنده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای مهربان،بلندمرتبه هستی‏ ای کریم،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای فرمانروا،بلندمرتبه هستی ای مالک،ما را از آتش پناه ده ای‏ منزّهی تو ای ایمن‏بخش، بلندمرتبه هستی ای چیره بر هستی،مار از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای عزّتمند،بلندمرتبه هستی ای جبّار،ما را از آتش‏ پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای بزرگ‏منش،بلندمرتبه هستی ای بزرگ‏منش،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،پناه‏دهنده،منزّهی تو ای بری از هر عیب،بلندمرتبه هستی ای سلام،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،

سُبْحَانَکَ یَا خَالِقُ تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُصَوِّرُ تَعَالَیْتَ یَا مُقَدِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا هَادِی تَعَالَیْتَ یَا بَاقِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَهَّابُ تَعَالَیْتَ یَا تَوَّابُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَتَّاحُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَاحُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدِی تَعَالَیْتَ یَا مَوْلایَ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَرِیبُ تَعَالَیْتَ یَا رَقِیبُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُبْدِئُ تَعَالَیْتَ یَا مُعِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَمِیدُ تَعَالَیْتَ یَا مَجِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَدِیمُ ،

منزّهی تو ای‏ آفریننده،بلندمرتبه هستی ای آفرینشگر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای صورت آفرین،بلندمرتبه هستی ای تقدیر کننده، ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای راهنما،بلندمرتبه هستی ای ماندگار،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده‏ منزّهی تو ای بخشایشگر،بلندمرتبه هستی ای بسیار توبه‏پذیر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای گشایشگر، بنلدمرتبه،هستی ای خستگی‏ناپذیر،ما را از آتش پناه ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای سرورم،بلندمرتبه هستی ای مولایم، ما از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای نزدیک،بلندمرتبه هستی ای نگاهبان،ما را از آتش پناه ده ای پناه هنده، منزّهی تو ای پدید آورنده،بلندمرتبه هستی ای بازگرداننده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای ستوده،بلندمرتبه‏ ای دارای عظمت،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای دیرینه،

تَعَالَیْتَ یَا عَظِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَفُورُ تَعَالَیْتَ یَا شَکُورُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا شَاهِدُ تَعَالَیْتَ یَا شَهِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَنَّانُ تَعَالَیْتَ یَا مَنَّانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا بَاعِثُ تَعَالَیْتَ یَا وَارِثُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُحْیِی تَعَالَیْتَ یَا مُمِیتُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا شَفِیقُ تَعَالَیْتَ یَا رَفِیقُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا أَنِیسُ تَعَالَیْتَ یَا مُونِسُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَلِیلُ تَعَالَیْتَ یَا جَمِیلُ ،

بلند مرتبه هستی ای بزرگ،ما را از آتش پناه ده‏ ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای آمرزگار،بلندمرتبه هستی ای ستایش‏پذیر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای گواه، بلندمرتبه هستی ای حاضر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای مهربان،بلندمرتبه هستی ای منتّگذار،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای برانگیزنده،بلندمرتبه هستی ای میراث‏بر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده‏ منزّهی تو ای زندگی‏بخش،بلندمرتبه هستی ای میراننده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای مهربان،بلندمرتبه‏ هستی ای همراه،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده منزّهی تو ای همدم،بلندمرتبه هستی ای مونس ما را از آتش پناه ده‏ ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای بزرگ منزلت،بلندمرتبه هستی ای زیبا،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا خَبِیرُ تَعَالَیْتَ یَا بَصِیرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَفِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مَلِیُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَعْبُودُ تَعَالَیْتَ یَا مَوْجُودُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَفَّارُ تَعَالَیْتَ یَا قَهَّارُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَذْکُورُ تَعَالَیْتَ یَا مَشْکُورُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَوَادُ تَعَالَیْتَ یَا مَعَاذُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَمَالُ تَعَالَیْتَ یَا جَلالُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَابِقُ تَعَالَیْتَ یَا رَازِقُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا صَادِقُ تَعَالَیْتَ یَا فَالِقُ،

ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای‏ آگاه،بلندمرتبه،هستی ای بینا،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای عطابخش،بلندمرتبه هستی ای امان ده، ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای معبود،بلندمرتبه هستی ای موجود،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده‏ منزّهی تو ای بسیار آمرزنده،بلندمرتبه هستی ای ستوده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای یاد شده،بلندمرتبه‏ هستی ای سپاس شده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای بخشنده،بلندمرتبه هستی ای پناهگاه،ما را از آتش پناه ده‏ ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای زیبا،بلندمرتبه هستی ای باشکوه،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای پیش از همه،بلندمرتبه هستی ای روزی‏دهنده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای راستگو،بلندمرتبه هستی ای شکافنده،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَمِیعُ تَعَالَیْتَ یَا سَرِیعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَفِیعُ تَعَالَیْتَ یَا بَدِیعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَعَّالُ تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَاضِی تَعَالَیْتَ یَا رَاضِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَاهِرُ تَعَالَیْتَ یَا طَاهِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَالِمُ تَعَالَیْتَ یَا حَاکِمُ،

ما را از ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای شنوا،بلندمرتبه هستی ای سریع،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای بلندپایه،بلندمرتبه هستی ای نوآفرین،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای همواره در کار،بلندمرتبه هستی ای والاتر، ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای قضاوت کننده،بلندمرتبه هستی ای خشنود،مار از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده، منزّهی تو ای چیره،بلندمرتبه هستی ای پاک،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده منزّهی تو ای دانا،بلندمرتبه هستی‏ ای حکمران،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا دَائِمُ تَعَالَیْتَ یَا قَائِمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَاصِمُ تَعَالَیْتَ یَا قَاسِمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَنِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مُغْنِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَفِیُّ تَعَالَیْتَ یَا قَوِیُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا کَافِی تَعَالَیْتَ یَا شَافِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ ، سُبْحَانَکَ یَا مُقَدِّمُ تَعَالَیْتَ یَا مُؤَخِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا أَوَّلُ تَعَالَیْتَ یَا آخِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای پاینده،بلندمرتبه هستی ای پایدار،ما را از آتش پناه ده ای‏ پناه‏دهنده،منزّهی تو ای نگهدارنده،بلندمرتبه هستی ای پخش کننده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای بی‏نیاز، بلندمرتبه هستی ای بی‏نیاز کننده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای باوفا،بلندمرتبه هستی ای توانا،ما را از آتش‏ پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای کفایت کننده،بلندمرتبه هستی ای شفابخش،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای پیش‏انداز،بلندمرتبه هستی ای پس‏انداز،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای آغاز،بلندمرتبه هستی ای انجام‏ ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،

سُبْحَانَکَ یَا ظَاهِرُ تَعَالَیْتَ یَا بَاطِنُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَجَاءُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَجَی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْمَنِّ تَعَالَیْتَ یَا ذَا الطَّوْلِ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَیُّ تَعَالَیْتَ یَا قَیُّومُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَاحِدُ تَعَالَیْتَ یَا أَحَدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدُ تَعَالَیْتَ یَا صَمَدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَدِیرُ تَعَالَیْتَ یَا کَبِیرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَالِی تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالِی [عَالِی‏]

منزّهی تو ای آشکار،بلندمرتبه هستی ای نهان،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای امید،بلندمرتبه هستی ای امیدبخش،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای عطابخش،بلندمرتبه هستی ای هماره بخشایشگر، ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای زنده،بلندمرتبه هستی ای به خود پاینده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای یگانه،بلندمرتبه هستی ای یکتا،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای سرور،بلندمرتبه هستی ای مقصود همه‏ ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای توانا،بلندمرتبه هستی ای بزرگ،ما از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای ولایت مدار،بلندمرتبه هستی ای بلند پایه

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَلِیُّ تَعَالَیْتَ یَا أَعْلَی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَلِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مَوْلَی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَارِئُ تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا خَافِضُ تَعَالَیْتَ یَا رَافِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُقْسِطُ تَعَالَیْتَ یَا جَامِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُعِزُّ تَعَالَیْتَ یَا مُذِلُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَافِظُ تَعَالَیْتَ یَا حَفِیظُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَادِرُ تَعَالَیْتَ یَا مُقْتَدِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَلِیمُ تَعَالَیْتَ یَا حَلِیمُ،

ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای والا،بلندمرتبه هستی ای والاتر، ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای سرپرست،بلندمرتبه هستی ای مولا،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده، منزّهی تو ای پدیدآور،بلندمرتبه هستی ای آفرینشگر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای فرودآور، بلندمرتبه هستی ای فرازبر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای دادگر،بلندمرتبه هستی ای گردآور،ما را از آتش‏ پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای عزّت‏بخش،بلندمرتبه هستی ای خوارساز،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای‏ نگاهبان،بلندمرتبه هستی این نگاهبان،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای توانا،بلندمرتبه هستی ای توانمند ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای دانا،بلندمرتبه هستی ای بردبار،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَکَمُ تَعَالَیْتَ یَا حَکِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُعْطِی تَعَالَیْتَ یَا مَانِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ضَارُّ تَعَالَیْتَ یَا نَافِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُجِیبُ تَعَالَیْتَ یَا حَسِیبُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَادِلُ تَعَالَیْتَ یَا فَاصِلُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا لَطِیفُ تَعَالَیْتَ یَا شَرِیفُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَبُّ تَعَالَیْتَ یَا حَقُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَاجِدُ تَعَالَیْتَ یَا وَاحِدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَفُوُّ تَعَالَیْتَ یَا مُنْتَقِمُ ،

ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای داور،بلندمرتبه هستی ای فرزانه،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای عطابخش،بلندمرتبه هستی ای بازدار، ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای زیان‏رسان،بلندمرتبه هستی ای سودبخش،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای اجابت‏ کننده،بلندمرتبه هستی ای حسابرس،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای دادگر،بلندمرتبه هستی ای جدایی‏انداز،ما را از آتش پناه ده ای‏ پناه‏دهنده،منزّهی تو ای مهربان،بلندمرتبه هستی ای شریف،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای پروردگار،بلندمرتبه هستی ای حقیقت پایدار،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای پرشکوه،بلندمرتبه هستی ای گانه،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای درگذرنده، بلندمرتبه هستی ای انقتام گیرنده،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَاسِعُ تَعَالَیْتَ یَا مُوَسِّعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَءُوفُ تَعَالَیْتَ یَا عَطُوفُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَرْدُ تَعَالَیْتَ یَا وِتْرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُقِیتُ تَعَالَیْتَ یَا مُحِیطُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَکِیلُ تَعَالَیْتَ یَا عَدْلُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُبِینُ تَعَالَیْتَ یَا مَتِینُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا بَرُّ تَعَالَیْتَ یَا وَدُودُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَشِیدُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْشِدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا نُورُ تَعَالَیْتَ یَا مُنَوِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا نَصِیرُ،

ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای بسیار عطابخش،بلندمرتبه هستی ای عطاگستر،ما را از آتش‏ پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای پرمهر،بلندمرتبه هستی ای نوازشگر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده‏ منزّهی تو ای یگانه،بلندمرتبه هستی ای بی‏همتا،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای روزی‏بخش،بلندمرتبه هستی ای‏ فراگیر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای وکیل،بلندمرتبه هستی ای عدالت محض،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده‏ منزّهی تو ای آشکار،بلندمرتبه هستی ای استوار،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای نیکو،بلندمرتبه هستی ای‏ مهروز،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزهی تو ای راهما،بلندمرتبه هستی ای راهبر،ما را از آتش پناه ده‏ ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای روشنایی،بلندمرتبه هستی ای روشنی‏بخش،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای یاری رسان،

تَعَالَیْتَ یَا نَاصِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا صَبُورُ تَعَالَیْتَ یَا صَابِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُحْصِی تَعَالَیْتَ یَا مُنْشِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سُبْحَانُ تَعَالَیْتَ یَا دَیَّانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُغِیثُ تَعَالَیْتَ یَا غِیَاثُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَاطِرُ تَعَالَیْتَ یَا حَاضِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْعِزِّ وَ الْجَمَالِ تَبَارَکْتَ یَا ذَا الْجَبَرُوتِ وَ الْجَلالِ سُبْحَانَکَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

بلندمرتبه هستی ای یاور،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای بردبار،بلندمرتبه هستی ای شکیبا،ما را از آتش پناه‏ ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای شمارشگر،بلندمرتبه هستی ای آفرینشگر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای‏ پاک و منزّه،بلندمرتبه هستی ای جزادهنده،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای فریادرس،بلندمرتبه هستی ای پناه، ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده،منزّهی تو ای آفریننده،بلندمرتبه هستی ای حاضر،ما را از آتش پناه ده ای پناه‏دهنده، منزّهی تو ای صاحب شکوه و زیبایی،بلندمرتبه هستی ای دارای جبروت و جلال،منزّهی تو،معبودی جز جز تو نیست منزّهی تو،همانا من از ستمکاران بودم،پس دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و اینچنین اهل‏ اهل ایمان را رهایی بخشیم،و درود خدا بر آقای ما محمّد و خاندان او همه و سپاس خدا را پروردگار جهانیان‏ و خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است،و جنبش و نیرویی نیست،جز به عنایت خدای والای بزرگ.

منبع: نمناک

فضیلت دعای معراج به همراه متن دعا

از رسول اکرم صلى الله علیه و آله منقول است آن شبى که مرا به معراج بردند از تمامى آسمانها گذشتم تا به آسمان هفتم رسیدم و آنچه دیدم بودم و با خداى تعالى بى واسطه سخن گفتم و مراجعت نمودم چون به مقام جبرئیل رسیدم گفتم یا جبرئیل این چه دعائى است که جمله فرشتگان مى خوانند؟ گفت یا محمد صلى الله علیه و آله این همان دعایى است که از جانب حق به شما آوردم و خداى تعالى مى فرماید که هر که از آدم تا خاتم این دعا را بخواند یا با خود دارد عزیز و مکرم گردد و حاجتش برآورده شود حق تعالى هیچ حجاب در میان او و خودش نگذارد و او را از جمیع بلایا محفوظ فرماید و اگر از آدم تا خاتم جمع شوند و جمیع دریاها مرکب گردد و آسمان و زمین کاغذ شود چندان نویسنده که همه فرشتگان مانده شوند و دریا خشک شود و آسمان و زمین تمام شود نمى تواند ثواب این دعا را بنویسند و از هزار یکى نوشته نشود و خواننده و دارنده این دعا را تنگى دست ندهد و تا روز اجل بستگى در کار وى نشود و در روز قیامت حساب را از وى بردارند و بى حساب داخل بهشت شود.

یا محمد دارنده و خواننده این دعا رستگارى یابد. هر کس در عمر خود این دعا را یک بار بخواند و اگر نتواند گوش بدهد یا با خود دارد چنان باشد که چهل هزار ختم قرآن کرده باشد و چهل هزار حج کرده باشد و چهل هزار گوسفند قربانى کرده و چهل هزار بنده آزاد کرده و چهل هزار مسکین را طعام داده و چهل هزار برهنه را پوشیده باشد و تورات موسى و انجیل عیسى و زبور داوود و فرقان محمد المصطفى صلى الله علیه و آله را خوانده باشد و اگر بیمار باشد چنانچه طبیبان از معالجه آن عاجز باشند چون این دعا را به آن بیمار دهند و بر بالین وى گذارند شفا یابد و اگر کسى قرض دار باشد و این دعا را بخواند حق تعالى دین او را ادا فرماید و اگر کسى کاهل نماز باشد این دعا را با خود دارد حق تعالى دل او را روشن گرداند حریض نماز شود و اگر زن دشوار زاید این دعا را بر آب خواند بخورد به آسانى بار نهد و اگر کسى را بسته باشند این دعا را بر موم گیرند و بر کمر وى بندند فى الحال گشاده گردد و اگر بخت دختر بسته باشد این دعا را بخواند یا با خود دارد بخت او گشاده شود و اگر کسى را به پاى دار برند این دعا را بر وى بخوانند و بدمند یا در نزد آن کس باشد هیچ ضررى به او نرسد و اگر جهت فرزند بخواند خداوند عالم پسرى به وى عطا فرماید و دارنده این دعا از گزند مار و عقرب و زبان بدگویان ایمن گردد.

خواننده و دارنده این دعا از درد گوش و دردسر و درد چشم و درد دل و جگر و فلج و لغوه و جمیع دردها ایمن گردد و هر کس این دعا را با خود به گرد برد حق سبحانه او را ببخشد و سکرات موت را بر وى آسان گرداند و از عذاب قبر و سوال نکیر و منکر ایمن گردد و روز جزا چهل هزار فرشته به استقبال وى برآیند تا داخل بهشت مى کنند و شرح این دعا بسیار بود اما مختصر کردیم تا ملال نگیرد بسیار مجرب است ان شاء اللّه و اللّه اعلم بالصواب .

هذا دعای معراج

یا سَیِّدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَهُ الْمُسْتَنَدُ اِجْعَلْ لی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مَمّا اَنا فیهِ وَاکْفِنی فِیهِ وَ اَعُوذُ بِکَ بِسْمِ اللهِ التّامّاتِ یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا خالِقُ

یا رازِقُ یا بارِیُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا مالِکُ یا قادِرُ یا واهِبُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا حَکیمُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ یا غَفورُ یا رَحیمُ یا غافِرُ یا شَکُورُ یا عالِمُ یا عادِلُ یا کَریمُ یا

رَحیمُ یا وَدودُ یا غَفورُ یا رَؤفُ یا وِتْرُ یا مُغیثُ یا مُجیبُ یا حَبیبُ یا مُنیبُ یا رَقیبُ یا مَعیدُ یا حافِظُ یا قابِضُ یا حَیُّ یا مُعینُ یا مُبینُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا کَفیلُ یا وَکیلُ یا دَلیلُ یا

حَیُّ یا قَیّومُ یا جَبّارُ یا غَفّارُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا غُفْرانُ یا بُرْهانُ یا سُبْحانُ یا مُسْتَعانُ یا سُلْطانُ یا اَمینُ یا مُؤمِنُ یا مُتَکَبّ‍ِرُ یا شَکُورُ یا عَزیزُ یا عَلیُّ یا ‍وَفِیُّ یا قَویُّ یا

غَنیُّ یا مُحِقُّ یا اَمینُ یا مُؤمِنُ یا مُتَکبِّرُ یا شَکُورُ یا عَزیزُ یا عَلیُّ یا وَفیُّ یا قَویُّ یا غَنیُّ یا مُحِقُّ یا مُعْطی یا آخِرُ یا اَحْسَنَ الْخالِقینَ یا خَیْرَالرّازِقینَ یا خَیْرَ الْغافِرینَ یا خَیْرَ

الْمُحْسِنینَ یا خَیْرَ النّاصِرینَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ یا نُورَ السَّمواتِ وَ الْأرْضِ یا هادِیَ الْمُض‍ِلّینَ یا دَلیلَ الْمُتَحَیّرینَ یا خالِقَ کُلَّ شَیءٍ یا فاطِرَ السَّمواتِ والْأرْضِ یا هادِیَ الْمُضِلینَ یا

مُفَتَّحَ الْأبْوابِ یا مُسَبِّبَ الْأسْبابِ یا رَفیعَ الدَّرَجاتِ یا وَلِیَّ الْحَسَناتِ یا غافِرَ الْخَطیئاتِ یا مُحیِیَ الْأمْواتِ یا ضاعِفَ الْحَسَناتِ یا دافِعَ الْبَلِیّات، اَللّهُمَّ اَحْفَظْ صاحِبِ هذَالدُّعاءِ مِنَ

الطّاعُونِ وَالزَّلْزَلَهِ وَ الْفُجْاَهِ وَالْوَباء‍ِ وَ م‍ِنْ شَرَّ السُّلْطانِ الْجابِرِ وَ شَرَّ الْعَیْنِ السُّوء‍ِ وَ مِنْ شَرَّالْجَنَّ وَالْإنْسِ بِحَقَّ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ بِحَقَّ حمعسق وَ بِحَقَّ مُحَمَّدِ الْمُصْطَفی

وَ بِحَقَّ عَلِیَّ الْمُرْتِضی وَالْأئمَّهِ الْهُدی وَ بِحَقَّ اللُّوحِ وَالْقَلَمِ وَالْکُرْسِیَّ وَ الْعَرْشِ وَ بِحَقَّ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللهُ وَ هُو السَّمیعُ الْعَلیمُ اللّهُمَّ اَحْفَظْ صاحِبِ هذَالدُّعاءِ مِنْ شَرَّ کُلَّ ذی شَرًّ

وَ مِنْ شَرٌ طارِقٍ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ مِنْ شَرَّ والِدٍ وَ ما وَلَدَ وَ مِ‍نْ شَرَّ ما یَلِجُ فِی‌الأرْضِ وَ ما یَخْرِجُ مِنْها وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم اَللّهُمَّ احْفِظْ صاحِبِ هَذَاالدُّعا مِنْ شَرَّ الْأعْداءِ وَ مِنْ شَرَّ

جَمیعَ الْمِحْنَهِ وَ الدّاءِ وَ مِنْ شَرَّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرَّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ یا رَبَّ بِعِزَّ عِزَّتِکَ وَ الْقَهْرِ بِلُطْفِکَ وَ الرَّحْمَهِ رَحْمَتَکَ یا واهِبَ الْعَطایا یا دافِعَ الْبَلایا یا غافِرَ الْخطایا یا

سَتّارَ الْعُیُوبِ یا نُورَ الْغُیُوبِ یا نُورَ الْقُلُوبِ یا حَبیبَ الْقُلُوبِ یا قاضِیَ الْحاجاتِ یا رَحْمنَ الدُّنْیا وَالْأخِرَهِ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَ بِحَقَّ اَلا اِلا اللهِ تُصیرُا الأمُورِ اَللّهُمَّ اَسْتَوْدِعُکَ نَفْسی وَ

رُوحی وَ مالی وَ اَوْلادِی وَ جَمیعَ ما اَنْعَمْتَ عَلَیَّ فِی الدّینِ وَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ اِنَّهُ لا یُضیعُ صانیکَ یَصُونَکَ وَ مَحْفُوظَکَ وَ مَامُولَکَ وَ لا یُجیرُنی اَحَدٌ مِنْکَ وَ لَنْ اَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً

اَللّهُمَّ رَبَّنا اتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النّارِ وَ عَذابَ الْقَبرِ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَ صلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجْمَعینَ الطّاهِرینَ وَ الأئِمَّهِ

الْمَعْصُومینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً کَثیراً.

مطالب مرتبط:

نماز بسیار مجرب حضرت عباس(ع)

نوای مذهبی شکرا یا ربی شکرا

حکم شرعی دیدن فیلم مبتذل

دعاهای سریع الاجابه

منبع: بیتوته