
بزرگ ترین عارفان جهان
در این مقاله میخواهیم درباره بزرگ ترین عارفای جهان در طول تاریخ با هم صحبت کنیم. از نظر بسیاری از فلاسفه و علما, عرفای کامل و واقعی را می توان بزرگ ترین
انسان آن روزگار بعد از معصومین و انبیا دانست. ما ده تا از کامل ترین عرفای تاریخ جهان را بر اساس وقایع , شواهد و نظرهای دیگران رتبه بندی کردیم تا با این افراد که
بعضا گمنام ولی بزرگ و صاحب کرامت هستند آشنا شوید.
ده تا از بزرگ ترین عرفای جهان از آخر به اول:
10. شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی
شیخ حسنعلی اصفهانی (مقدادی اصفهانی) که به خاطر سکونت سالهای پایانی عمر در روستایی بنام نخودک در نزدیکی مشهد، مشهور به شیخ حسنعلی نخودکی بود، (زاده: ۱۲۴۱ اصفهان – درگذشت: ۷ شهریور ۱۳۲۱هجری شمسی، مشهد) فقیه، فیلسوف و از عرفا و اخلاقیون بزرگ شیعه در سده ۱۴ هجری است.
پدر حسنعلی به منظور تربیت عرفانی، وی را نیز نزد مرشدش برد و از او خواست تا تربیت و مراقبت از وی را برعهده بگیرد. حسنعلی از هفت سالگی تا یازده سالگی زیر نظر محمدصادق تختفولادی به ریاضتهای شرعی مشغول شد.
پولادی و به طبع آن نخودکیها از جمله پیروان طریقت چشتیه که از جمله سلسلههای تصوف در شبه قاره هند بودهاند. سلسله چشتیه منسوب به خواجه معین الدین چشتی است (چشت قریهای است از قراءِ هرات). خواجه معین الدین حسن چشتی سنجری اجمیری پس از سید علی هجویری صاحب کتاب مشهور «کشف المحجوب» به قاره هند رو آورد.
در سال ۱۲۹۰ه.ق محمدصادق تختفولادی درگذشت و حسنعلی ۳ سال دیگر نیز به ریاضت پرداخت، چنانکه شبها تا صبح بیدار میماند و هر روز، روزه میگرفت.
9. سید عبدالکریم رضوی کشمیری
سیدعبدالکریم رضوی کشمیری (۱۳۰۳-۱۳۷۸ش) از عارفان شیعه و از شاگردان سید علی آقا قاضی طباطبایی و سید هاشم حداد است. «شرح کفایة الاصول» از آثار او است. وی در سال ۱۳۷۸ شمسی درگذشت و در حرم حضرت معصومه(س) مدفون شد.
حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری قدس سره می فرمودند: در نجف اشرف به خاطر ریاضت های شرعی و حشر و نشری که با اولیای خدا داشتم، چشم برزخی من باز شده بود و صورت برزخی اشخاص را می دیدم. بسیاری از افراد سرشناس که برای آنها احترام فوق العاده ای قائل بودم، صورت های برزخی ناخوشایندی داشتند و دیدن آنها بسیار آزارم می داد.
8. محمدجواد انصاری همدانی
وی در ابتدا گرایشی به عرفان نداشت، روزی در دوران طلبگی در همدان میشنود که عارفی در لباس اهل علم به همدان آمده و عدهای دور وی جمع شدهاند. وی به قصد ارشاد او هوادارنش وارد جلسه میشود و حدود ۲ ساعت سخنرانی میکند که «غیر از راه شرع راه دیگری نیست و اگر باشد انحراف محض است.» عارف در پایان سخنان وی نگاهی به او کرده و به او میگوید: «به زودی تو خود آتشی به دل سوختگان عالم خواهی زد!» پس از این رویداد تحولی در درون وی ایجاد میشود و برای یافتن پیر و مرشد و راهنمایی در مسیر عشق الهی عموماً از مردم کناره گرفته بارها برای دعا و تضرع در سرما و گرما راهی بیابان میشود یا به زیارت حرم حضرت فاطمه معصومه به قم میرفت که نهایتاً پس از توسلات مکرر فتح بابی از توسل به پیامبر اسلام برای وی حاصل میگردد و به درجهای میرسد که سید علی قاضی دربارهٔ وی میگوید: «ایشان در این راه استادی نداشته و توحید را مستقیماً از خدا گرفته است.»
حالات و سوز و گداز عرفانیاش سبب شد تا از سوی برخی تکفیر شود، شیخ عبدالکریم حائری (استادش) به وی توصیه میکرد که حالاتش را کتمان کند. این دوران که از حدود ۲۸ سالگی وی آغاز میشود با بیقراری و التهاب تا حدود ۴۰ سالگیاش ادامه مییابد تا به آرامش میرسد.
7. سید ابوالحسن موسوی اصفهانی
سید ابوالحسن موسوی مدیسهای اصفهانی (۱۲۸۴–۱۳۶۵ ق) از مراجع تقلید بزرگ شیعه امامیه بود . وی بعد از درگذشت عبدالکریم حائری یزدی، مرجعیت عامه شیعه را بر عهده داشت و شاگردان زیادی پرورش داد.
شیخ عبدالنبی اراکی نقل میکند: «به قصد دیدار حضرت حجت (عج)، ختمی را در بیابان سهله آغاز کردم. همین که ختم به پایان رسید، سیدی پیدا شد و از من پرسید: «با من کاری داشتید؟» گفتم: «نه! من منتظر شخص بزرگی هستم.» سید تبسمی کرد و رفت.
ناگاه در دلم خطور کرد که نکند این سید همان آقا امام زمان (عج) باشد. در پی اش دویدم، دیدم وارد یکی از کوخ های عربی شد. در کوخ را زدم و پس از اجازه وارد شدم. حضرت فرمود: « بیایید و بنشینید!» اطاعت کرده، رو به روی ایشان نشستم. مسائل مشکلی در ذهن داشتم که میخواستم از آقا بپرسم اما هر چه به ذهنم فشار آوردم چیزی به خاطرم نیامد. با شرمندگی اجازه مرخصی گرفتم و خارج شدم.
هنوز چند قدمی نرفته بودم که مشکلاتم یادم آمد. لذا برگشتم و دوباره در زدم. خادمی در را گشود و گفت: «آقا نیستند و هر وقت نباشند، فورا نایب خاص شان در جای ایشان ظاهر میشود، اجازه خواستم تا به خدمت نایب شان برسم. همین که وارد شدم دیدم در جای آقا امام زمان(عج) سید ابوالحسن اصفهانی نشسته است.
ایشان با لبخند فرمود: «حالت چطور است؟» گفتم: «الحمدالله!» و بعد همه مسائل خود را مطرح کردم و ایشان بدون تامل جواب مسئله را با نشانه و سند می داد. پس از گرفتن پاسخ دست ایشان را بوسیده مرخص شدم.
6. سید محمدحسین طباطبایی
سید محمد حسین طباطبایی (زاده ۱۲۸۱ تبریز – درگذشته ۲۴ آبان ۱۳۶۰ قم) معروفبه علامه طباطبایی روحانی، عارف، فیلسوف و نویسنده ایرانی بود. وی از مراجع تقلید شیعه و از مدرسان حوزه علمیه قم بشمار میآمد، که از شاگردان وی میتوان به مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی، سیدعلی خامنهای، ناصر مکارم شیرازی، محمدرضا مهدوی کنی و محمدتقی مصباح یزدی اشاره کرد. تفسیر المیزان، نهایةالحکمة، شیعه در اسلام و اصول فلسفه و روش رئالیسم از آثار اوست.
استاد علامه طباطبایی می فرماید: روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت وبرای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همینکه خواستم به او توجه کنم یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. پس آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم، پس آن حوریه بهشتی رنجیده شد و رفت و من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می افتد، از رنجش آن حوریه متاثر می شوم!
5. حسن حسن زاده آملی
حسن حسنزاده آملی (حسن طبری آملی) مشهور به علامه حسنزاده آملی (زادهٔ ۱۳۰۷، ایران، آمل، مازندران)، فیلسوف متأله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی است. وی را علامه ذوالفنون و علامه دهر نیز مینامند و وی در ادبیات، علوم غریبه، ریاضی، هیئت و طب تبحر و از خود اشعار حکیمانهای نیز دارد. وی به غیر از زبان فارسی و زبان مازندرانی به زبان فرانسوی و عربی نیز تسلط دارد. اشعاری نیز به زبانهای فارسی، طبری و تازی سرودهاست.
استاد وی علامه طباطبایی دربارهٔ او گفتهاست: «حسنزاده را کسی نشناخت جز امام زمان». مکاشفه: «در عنفوان جوانی و آغاز درس زندگانی که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و تهجد عزمی راسخ و ارادتی ثابت داشتم؛ در رؤیای مبارک سحری به ارض اقدس رضوی تشرف حاصل کردم و به زیادت جمال دلآرای ولیالله اعظم، ثامن الحجج، علی بن موسی الرضا – علیه و علی آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء – نائل شدم …»
خلع بدن: «در سحر شب یکشنبه ۵ مردادماه ۱۳۴۸ بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح در اربعینی که ذکر جلاله «الله» را هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص داشتم، بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن طوری به صدا درآمد و میلرزید، آن چنان صدایی که مثلاً تراکتور روی سنگهای درشت و جاده ناهموار میرود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد ولی در بدنی مثل بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت…»
4. محمدتقی بهجت فومنی
محمدتقی بهجت فومنی (زادهٔ ۲ شهریور ۱۲۹۵ در فومن – درگذشتهٔ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ در قم)، از عرفای نامدار و از مراجع تقلید سرشناس شیعه دوازدهامامی بود. او از شاگردان محمدحسین غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی) و سید علی قاضی بود و از جانب سید علی قاضی لقب فاضل گیلانی گرفته بود. وی در ۹۳ سالگی در قم درگذشت و پس از اقامه ی نماز توسط آیت الله جوادی آملی در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
نظر روحالله خمینی دربارهٔ وی به نقل از مصباح آمدهاست: «مرحوم آقا مصطفی (ره) از پدرشان مرحوم امام (ره) نقل میکرد: آقا معتقدند جناب آقای بهجت دارای مقامات معنوی بسیار ممتازی هستند.»
علامه طباطبایی: «ایشان (بهجت) عبد صالح است.»
بهاء الدینی: «الآن ثروتمندترین مرد جهان (از جهت معنوی) آقای بهجت است.»
امجد: «ایشان از مفاخر عصر ما هستند، کسانی که کم و بیش با ایشان آشنایی دارند میدانند که در یک اوج بالایی از علم و معنویت قرار دارند… بنده معتقدم آقای بهجت در علم و معنویت نظیر ندارد. به تعبیر دیگر: ایشان فرشته روی زمین هستند.»
علامه محمدتقی جعفری: اینکه در روایات آمدهاست که «هر کس عالمی را در چهل روز زیارت نکند، مات قلبه (قلبش میمیرد).» و همچنین «زیارة العلماء احبّ إلی الله تعالی من سبعین طوافاً حول البیت: زیارت علماء در نزد خدا محبوبتر از هفتاد بار طواف نمودن در گرد خانه (خدا) میباشد.» مصداق بارز «علما» بهجت هستند. صرف دیدن و ملاقات کردن ایشان خود سر تا پا موعظه است. من هر وقت ایشان را میبینم تا چند روز اثر این ملاقات در من باقی است، و در واقع هشدار دهنده برای ما میباشد.
3. شیخ جعفر مجتهدی تبریزی
شیخ جعفر مجتهدی (زاده ۱ بهمن ۱۳۰۳، تبریز-درگذشته ۶ بهمن ۱۳۷۴، مشهد) از عارفان و سالکان پارسا و وارسته به شمار میآید که به گونهای خاص از دیگران متمایز بود. او که در نهایت سادگی زندگی میکرد و توسل به ائمه اطهار(ع) از ممتازترین و منحصر بهفردترین ویژگیهای شخصیتی وی محسوب میشد.
علامه سید محمد حسین طباطبایی صاحب تفسیر شریف المیزان، پیرامون شخصیت حاج شیخ جعفر آقا مجتهدی می گوید: جناب مجتهدی بسیار بزرگوار هستند و من در باطن با ایشان هستم، ایشان ازطیّ الزمان هم برخوردار هستند. طیّ الزمان؛ قدرت سیر در زمان های گذشته و آینده، ایضاً سیر طولی و عرضی در ازمنه مذکور و سیر عرضی در زمان حال و به طور کلّی سیر در مقوله زمان …به واسطه قدرت و غلبه روحی بر آن، که حضرت آقای مجتهدی به لطف حضرت مولا از این موهبت برخوردار بودند.
سید عبدالکریم رضوی کشمیری در مورد ایشان میفرماید: جعفر آقا و ما ادراک ما جعفر آقا! من آیت الله قاضی و سید هاشم حداد و بسیاری از اولیا را درک کرده ام. همه آنهایی که درک کرده ام یک طرف شیخ جعفر مجتهدی تبریزی یک طرف! او را با هیچ کس مقایسه نکنید حساب او از بقیه جداست.
2. سید علی قاضی طباطبایی
سید علی قاضی طباطبایی (۱۳۲۵–۱۲۴۸ خورشیدی/ ۱۳۶۶–۱۲۸۵ قمری)، فقیه، حکیم و عارف شیعه سده سیزده و چهارده خورشیدی بود. در حدود سال ۱۳۵۶ خورشیدی هنگام دفن دختر سید علی قاضی در کنار قبر پدرش مشخص میگردد که بدن پدرش پس از حدود چهل سال هنوز تازه است و متلاشی نشده است.
سید علی قاضی در تفسیر قرآن و معانی آن مهارت داشت و علامه طهرانی از قول علامه طباطبائی (از شاگردان سید علی قاضی) میگوید:
«ما هر چه داریم از قاضی داریم. … قاضی در تفسیر قرآن کریم ید طولایی داشت و این سبک تفسیر آیه به آیه را قاضی به ما تعلیم دادند و ما در تفسیرالمیزان، از مسیر و روش ایشان پیروی میکنیم. ایشان در فهم معانی روایات وارده از ائمه معصومین علیهم السلام ذهن بسیار باز و روشنی داشتند و ما طریقه فهم احادیث را که فقه الحدیث گویند از ایشان آموختهایم.»
سید هاشم حداد، از عرفای معاصر و شاگرد سید علی قاضی، دربارهٔ او میگوید:
«از صدر اسلام تاکنون عارفی به جامعیت قاضی نیامدهاست. … آقای قاضی یک عالمی بود که از جهت فقاهت بینظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بینظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآنی بینظیر بود، حتی، از جهت تجوید و قرائت قرآن؛ و در مجالس فاتحهای که احیاناً حضور پیدا مینمود، کمتر قاری قرآن بود که جرات خواندن در حضور وی را داشته باشد، چرا که، اشکالهای تجویدی و نحوهٔ قرائتشان را میگفت.»
سید ابراهیم خسروشاهی از علامه طباطبائی نقل میکردند که:
«کتابهای معقول را خواندم ولی وقتی خدمت سید علی آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم!»
1. ابن عربی
محیالدین محمّد بن علی بن محمّد بن عربی طائی حاتمی (۲۶ ژوئیه ۱۱۶۵–۱۶ نوامبر ۱۲۴۰ میلادی) معروف به محییالدین ابن عربی، شیخ اکبر، سلطانالعارفین و کبریت احمر پژوهشگر، فیلسوف، عارف و شاعر مسلمان اهل اندلس بود.
ورود رسمی ابن عربی به تصوف در سنّ ۲۱ سالگی یعنی در سال ۵۸۰ ه.ق) رویداد، ولی او بهزودی و در زمانی اندک بلندآوازه گردید، و مشایخ زمانش به دیدار او شتاب نمودند. محییالدّین آثاری گرانسنگ و پرارزش در شاخههای مختلف حکمت و علم پدیدآورد، تصوف را به نوعی به فلسفه تبدیل کرد، و در نوشتههایش عقاید و باورهای بسیاری از مکاتب را تبیین و تفسیر نمود.
در نگاه دیگران
ملاصدرا:
منشأ دیگر تحول دینی در جهان اسلام به حتم عارف کبیر ابن عربی است، که واضع عرفان نظری در جهان اسلام است که به عقیده حقیر [ملاصدرا] اگر باعث رنجش اهل فلسفه نشود مقامی عظیم تر از بوعلی و فارابی دارد.
سید علی قاضی:
از میان عرفا و واصلان کوی حقیقت، محیی الدین بن عربی در معرفت نفس و شهود باطنی فردی بینظیر بود. بعد از مقام نبوت در میان رعیت احدی در معارف عرفانی و حقایق نفسانی در حد محیی الدین عربی نیست و کسی به او نمیرسد.
علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان:
در اسلام هیچکس نتوانستهاست یک سطر مانند محیی الدین [ابن عربی] بیاورد.
حسنزاده آملی:
فصوص و فتوحات [کتب ابن عربی] را باید از کرامات خاص به او [ابن عربی] دانست: ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ (این نعمت خداست که به هر که خواهد ارزانیش میدارد).
جوادی آملی:
محیی الدین [ابن عربی] در بین معاریف اهل عرفان بیهمتا و در عمودین زمان خویش (از گذشته تا کنون) بینظیر میباشد. بسیاری از مبانی حکمت متعالیه وامدار عرفانی است که ابن عربی پایهگذار نامدار آن میباشد.
مرتضی مطهری:
مظهر و نماینده کامل عرفان اسلامی، که عرفان را به صورت یک علم مضبوط درآورد و پس از او هر کس آمده تحت تأثیر شدید او بودهاست، محیی الدین ابن عربی است.
مطالب مرتبط:
نماز حاجت مجرب از امام صادق(ع)
منابع توضیحات: ویکی پدیا, عقیق , molayebikasan.blogfa.com
26 نظر
با سلام – این افرادی که عکسشان آورده شده، اکثرشان از علماء سرآمد شیعه و مرجع تقلید هستند. نه عارف. زیرا، در مکتب اهلبیت علیهم السلام عارف جایگاهی ندارد. عارف از عناوین و اصطلاحات مسلک صوفیه و تصوف است که در مقابل عالم برای منحرف کردن مردم وضع کرده اند. و کاری به قرآن و اهلبیت و عقل و استدلال ندارند. بلکه از راه تمرکز بر باطن (به زعم خودشان) به سیر و سلوک ادامه می دهند و به مکاشفات توهمی دست می یابند. ولی علماء از قرآن و کلمات اهلبیت علیهم السلام و عقل و استدلال بهره برده و دراطاعت از معصومین ع و خدمت به اسلام و مسلمین عمر خود را صرف کرده و می کنند. حتی بخاطر بعض از مصالح بعض از ائمه هم عالم نامیده شده است. علماء بزرگ را عارف نامیدن ظلم بزرگی است که باید اصلاح و توبه کرد.
سلام علیکم
علما و مراجع تقلید را اگر صرفا در مرحله شریعت بوده باشند، عالم و اگر مسیر طریقت و معرفت را نیز طی کرده و به حقیقیت رسیده باشند، عارف می نامند. در صدر اسلام هم افرادی چون سلمان فارسی، اویس قرنی، کمیل خراسانی و … جزء اولیای الهی بودند. برای اطلاع بیشتر حدیث عنوان بصری را مطالعه کنید.
نکته ها چون تیغ فولادست تیز گر نداری تو سپر واپس گریز پیش این شمشیر بی اسپر نیا کز بریدن تیغ را نبود حیا
با سلام
نام بزرگان بی همتایی چون جناب ملاحسین قلی همدانی ،سید احمد کربلایی، سید هاشم الحداد، سید محمد حسین حسینی طهرانی ،سید محمد محسن حسینی طهرانی در میان عرفای رده بندی شما خالیست برادر
با سلام
وب سایت بسیار زیبایی دارید
از بایزید بسطامی در عرفان قدر تر نیامده و نخواهد آمد.
سلطان العارفین بایزیدبسطامی به اذعان همگان از شیخ عطار گرفته تا مولوی
سلام علیکم
ببخشید
شمس تبریزی
یا
مولانا چی ?
سلام مولانا رو در بخش شعرا آوردیم هر چند عارف هم بود.
سلام. درجه بندی عرفا بر اساس چه شاخص هایی است؟ وقتی ابن عربی مقام اول را کسب کرده بر چه اساسی میباشد. مگر نه این است که ابن عربی در مورد ابن سینا گفته کونی زمانه؟ عارف در مقابل مخالفین نباید مودب باشد؟
در مورد ابن العربی تهمت و تحریف زیاد هست با توجه به اینکه بیشتر در غرب زندگی میکرد تقیه میکرد اما نظرات بزرگان در موردش نظرات قابل تاملی است.
عارف در مرحله کمال، میبیند که هر آنچه هست و رخ می دهد خیر محض است. راز ما رایت الا جمیلا در کنار سر بریده حسین بن علی همین است. و لذا فانی در اراده حضرت حق شده و هیچگاه از قدرت خود برای تغییر مسیر جاری استفاده نمی کند.
با سلام :
ای کاش عرفا طوری زندگی می کردند که پل ارتباطی می شدند بین خدا و انسانها ،نه اینکه به مرحله ای از کشف و شهود و چشم برزخی برسند تا از سر مردم سر در بیاورند که آخرش چی و به چه درد من و تو می خورد . و او برود بسمت خدا و زنجیره قطع بشود ،و علی ماند حوضش .
آیا بهتر نبود عرفا الگو باشند و این وضعی که در دنیا شاهد آن هستیم یک قدمی بر می داشتند .گیرم که جنازه فلان عارف هزار سال نپوسیده ؛ آن موقع اگر همه عارف باشند که کره زمین حدود صد میلیارد انسان مرده که اگر نمی پوسیدند همه جا پر جنازه سالم می شد پس آخرش چی .
به قول اقای وحید خراسانی عرفان از اول تا آخرش همه کشکه
به هیچ وجه اینطور نیست دوست عزیز
باسلام خدمت شما .ممنون از اطلاعاتی که در اختیار مخاطباتون قرار دادین فقط خواستم یک نکته رو عرض کنم در بزرگی و مقامات عرفانی کسانی که نامبرده شد شکی نیست ولی فکر کنم که خیلی ناپخته ونسنجیده باشه که از عرفان نام برد و سخنی از بزرگان عرفان ایران همچون سلطان العارفین بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی وخیلی های دیگر نام نبرد کسانی رو که شما دربالا نام بردید دنباله رو بسیار کوچی از اینها بوده اند.
نویسنده نوشته ابن عربی سنی بوده باید توضیح میداد که بسیاری از عرفا در ابتدای قبل از عرفان در ظاهر از عامه بودن تا نهایتا به اسرار اهل بیت علیهم السلام و حکمت ها پی بردندو همچنین برخی از عرفا به دلایل مختلفی در روزگار خود خاکساری به اهل بیت علیهم السلام را تا حدی کتمان می نمودند و مومن آل فرعون میشدند مثل حضرت ابوطالب علیه الصلاه و السلام.
و نظایر این سبک هم زیاد داشتیم مثل حافظ و عطار و خیلی های دیگه. اگر تقیه نبود که الان اسم این عزیزان به گوش ما نمیرسید.
وگرنه کسی یک قدم در راه عرفان رو نمی تونه برداره مگر با نوشیدن جام ولایت آل نبوت و دوستی با دوستانشون و دشمنی با دشمنانشون حتی اگر عارفی باشه که از جاده خاکی میاد یعنی از مردمان و سرزمین های دور از اسلام هم باشه نهایتا در یک دوره ای از مراحل سلوکش به این شاهراه می رسه ، این از مسلمات عرفان هست که مبتدی ها هم میدونن.
بله حرفتون درسته.
با سلام خدمت شما دوست گرامی
بنده به عنوان یکی از عاشقان سیرو سلوک الهی قصد دارم مطلبی را عنوان کنم که دارای اهمیت می باشد. واقعیت این است که در عالم معنویت تمام انسان ها جدا از جنسیت قومیت دین و مذهب در یک مقام و همگی مساوی و برابر هستند. اینجا بحث سر سنی یا شیعه بودن اشتباه بزرگی است . بزرگان اهل تصوف پیرو مذهب عشق هستند. این به معنای دوست داشتن و عشق ورزیدن به تمامی مخلوقات خداوند است و اینکه خدارا نه برای ترس از اتش جهنم و نه سودای بهشت بلکه برای خدا بودنش و لیاقت ستایش بودنش بپرستیم. خواهشمندم انسان هارا همان گونه که هستند دوست بدارید نه بر اساس دین و مذهب شان . باشد که الله مارا یاری و هدایت کند .
سلام.خدا قوت.این چینش شما بر چه اساسی بود؟همه اینها به غیر محی الدین از عرفای معاصر اند.پس اون قبلیها چی.شما باید می فرمودین عرفای تا 100سال پیش.باز هم تشکر.بعد هم به اقا مجید عرضکنم که قدرت وقوت علما قرار نیست نظم وقاعده جهان هستی رو بهم بزنه.انها قدرتی ما فوق تصورات ما رو دارن نه در حد پزشکی.
سلام شاید دلیلش این باشه که اطلاعات زیادی از عرفا و به طور کلی انسانهای گذشته در دسترس نیست هر چند حرف شما درسته.
باسلام عرفا بادسترسی به قدرت لایزال هرکاری براشون مهیابوده ولی بنا به دلیلی که فقط خدا میداند فقط تسلیم عمرخدا بودن وهمه چیز واتفاقات روزمرگی را جزئی از امورات هستی میدانند.باتسلیم است که همه عمور به نظام الهی پی خواهی برد
جالب بود تشکر
آقا سید محمد مهدی بحرالعلوم تو لیستتون نیست!!!!؟؟ سید ابن طاووس، ابن فهد حلی، ملا حسینقلی همدانی و عده ای دیگه.
ایا عرفا که اینقدر قوی و مسلط به احوالات انسان بودند در کشف علوم پزشکی برای نجات انسانها توانستند کاری انجام دهند؟
ایا عرفان برای نجات بشر از رنج و بی عدالتی حاکم در دنیا کاری انجام داده؟
رسالت عرفا کشف علوم پزشکی نبوده بلکه این موضوع بر عهده پزشکان است هر جند عارفان پزشک هم داشتیم مثل ابو علی سینا. رسالت عرفا شناخت خدا و عمل کردن به دستورات او و سپس شناساندن خدا به مردم و حل مشکلات روحی و معنوی مردم است.
نوشتن نظر
فال حافظ
نیت کرده ، دکمه را بزنید.
جدید ترین مطالب سایت
پربازدید ترین مطالب سایت
دستهها
برگهها
برچسب ها
آخرین دیدگاه ها